آفرینش را کتاب ناطقی/ اهل بینش را امام صادقی


آفرینش را کتاب ناطقی/ اهل بینش را امام صادقی

تازه‌ترین سروده غلامرضا سازگار تقدیم امام جعفر صادق علیه‌السلام شد.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، تازه‌ترین سروده غلامرضا سازگار تقدیم امام جعفر صادق علیه‌السلام شد.

ای چراغ دانشت گیتی‌فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز

آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امام صادقی

صدق، از باغ بیابانت گلی
مرغ وحی، از بوستانت بلبلی

نور دانش، از چراغ علم تو
لاله می‌روید ز باغ حلم تو

روشنی بخشیده بر اهل زمان
همچو قرص آفتاب از آسمان

اهل دانش، سائل کوی تو اَند
تشنه‌کامانِ لبِ جویِ تو اَند

خضر در این آستان هویی شنید
بوعلی زین بوستان بویی شنید

نیست تنها شیعه مرهون دمت
ای گدای علم و عرفان عالمت

جفر، دُرّی در یَم عرفان تو
کیمیا از جابر حیان تو

قلب هستی شد منیر از این چراغ
بو بصیر آمد بصیر از این چراغ

مکتب فضلت مفضّل ساخته
شورها در اهل فضل انداخته

شعله در دست غلامت رام شد
صبح باطل از هشامت شام شد

روح، روح از درس قرآنت گرفت
لالۀ حمرا ز حمرانت گرفت

آسمانِ معرفت، خاک درت
سائلِ درسِ زُراره‌پرورت

آفتاب از ظل استقلال توست
علم همچون سایه در دنبال توست

ای وجود عالمی پابست تو
ای چراغ عقل‌ها در دست تو

ای فروغت تافته در سینه‌ها
روشن از تصویر تو آیینه‌ها

تا تو هستی پیشوای مذهبم
ذکر حق آنی نیفتد از لبم

ذرّه‌ای از نور خورشید تواَم
هر چه‌ام در معرض دید تواَم

مذهبم را بر مذاهب برتری است
ایده و مشی و مرامم جعفری است

کیستم؛ نه شافعی نه حنبلی
نیستم جز پیرو آل علی

ای علومت را به عالم چیرگی
نور دانش بی‌فروغت تیرگی

شرح فضلت را چه حاجت بر کتاب؟
آفتاب آمد دلیل آفتاب

با احادیث تو نور علم تافت
دین، حیات خویشتن را بازیافت

ای فدای لعل گوهربار تو
هر چه، گردد کهنه جز آثار تو

از تو دل دریای نور داور است
چون بحار مجلسی پُر گوهر است

شیعه را از تو زلالی صافی است
کافی شیخ کلینی کافی است

شیعه باشد تا قیامت روسفید
کز تواَش پیری‌ست چون شیخ مفید

مشعل تقوا و دینداری ز توست
شیخ طوسی، شیخ انصاری ز توست

گوهر بحرالعلوم از بحر توست
ابن شهر آشوب‌ها از شهر توست

مکتبت شیخ بها می‌پرورد
سید طاووس‌ها می‌پرورد

در ریاض فضل تو شاخه گلی‌ست
کیست آن گل؟ شیخ حُر عاملی‌ست

با دمت روح خدا می‌پروری
چون خمینی مقتدا می‌پروری

ما از این مکتب، کتاب آموختیم
ما از این مشعل، چراغ افروختیم

این شعار ما به هر بام و دری‌ست
اهل عالم مذهب ما جعفری‌ست

تیرگی‌ها را به دور انداختیم
خویش را در بحر نور انداختیم

علم، گرچه گوهری پُر قیمت است
بی‌چراغ مذهب او، ظلمت است

ای همه منصورها مغلوب تو
ای تمام علم‌ها مکتوب تو

ای کشیده از عدو آزارها
رو سوی مقتل نهاده بارها

پای بنهاده بدان جاه رفیع
دست‌بسته همره ابن‌ربیع

همچنان نخلی کزو ریزند برگ
داد آزارت عدو تا پای مرگ

سخت باشد سخت، پیری چون ترا
ایستادن پیش دشمن روی پا

سینه‌ات از سنگ غم بشکسته بود
قامتت رنجور و پایت خسته بود

پیش چشم مصطفی خصم پلید
تا سه نوبت تیغ بر رویت کشید

ای به سینه درد و داغت را درود
ای مزار بی‌چراغت را درود

کاش مانند غبار غربتت
می‌نشستم در کنار تربتت

کاش بر قبر تو همچون آفتاب
روی خود را می‌نهادم بر تراب

کاش مانند چراغی تا سحر
در بقیعت داشتم سوز جگر

صبر، مات و بی‌قرار صبر توست
اشکِ میثم، لاله‌ای بر قبر توست

انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز