شعر در مورد افسردگی و نا امیدی از زبان شاعران بزرگ
شعر در مورد افسردگی به بیان حالات ناراحتی و غم ناشی از ناملایمات زندگی اشاره دارد. شاعران زیادی در شعرهای خود به این موضوع پرداخته اند. از جمله شاعرانی که شعر در مورد افسردگی سروده اند میتوان به عطار نیشابوری، عبید زاکانی، اوحدی، شمس تبریزی و... اشاره کرد.
ستاره | سرویس سرگرمی - غم و اندوه و افسردگی، تقریبا بخشی جدایی ناپذیر از زندگی انسانهاست، به گونه ای که شاعران زیادی به تمام زبانها در شعرهای خود به این موضوع اشاره کردهاند. در این مطلب چندین شعر در مورد افسردگی از معروفترین شاعران فارسی را گرد آوردهایم. بخوانید و لذت ببرید.
برگزیده ای از شعر در مورد افسردگی در ادبیات فارسی
ای تیرگی زلف توام دین افروز
وی روشنی روی توام راه آموز
من در شبم از تو روز میخواهم، روز
و افسرده ام از تو سوز میخواهم، سوز
~~✦✦ عطار نیشابوری ✦✦~~
ترا باد خزان پژمرده دارد
مرا هجران تو افسرده دارد
مبادا روز ما را روشنائی
شب وصل ترا روز جدائی
~~✦✦ عطار نیشابوری ✦✦~~
بیشتر بخوانید: گزیدهای از بهترین اشعار عطار نیشابوری
بی روی یار صبر میسر نمیشود
بیصورتش حباب مصور نمیشود
با او دمی وصال به صد لابه سالها
تقریر میکنیم و مقرر نمیشود
گفتم که بوسهای بربایم ز لعل او
مشکل سعادتیست که باور نمیشود
جز آنکه سر ببازم و در پایش اوفتم
دستم به هیچ چارهٔ دیگر نمیشود
افسرده دل کسی که ز زنجیر زلف او
دیوانه مینگردد و کافر نمیشود
عشقش حکایتیست که از دل نمیرود
وصفش فسانهایست که باور نمیشود
تا بوی زلف یار نمیآورد صبا
از بوی او دماغ معطر نمیشود
ساقی بیار باده که هر لحظه عیش خوش
بیمطرب و پیاله و ساغر نمیشود
گفتی به صبر کار میسر شود عبید
تدبیر چیست جان برادر، نمیشود
~~✦✦عبید زاکانی✦✦~~
گر نشنوی حکایت دل، این شگفت نیست
افسرده خود کجا شنود ماجرای دل؟
عالم پر از خروش و صدای دل منست
لیکن ترا به گوش نیاید صدای دل
~~✦✦ اوحدی ✦✦~~
عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
گفتم می مینخورم پیش تو شاها
داد می معرفتش آن شکرستان
مست شدم برد مرا تا به کجاها
از طرفی روح امین آمد پنهان
پیش دویدم که ببین کار و کیاها
گفتم ای سر خدا روی نهان کن
شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها
گوید افسرده شدی بینظر ما
پیشتر آ تا بزند بر تو هواها
گوید کان لطف تو کو ای همه خوبی
بنده خود را بنما بندگشاها
گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم
تازهتر از نرگس و گل وقت صباها
گویم ای داده دوا هر دو جهان را
نیست مرا جز لب تو جان دواها
میوه هر شاخ و شجر هست گوایش
روی چو زر و اشک مرا هست گواها
~~✦✦ مولانا ✦✦~~
حتما بخوانید: گلچین اشعار مولانا درباره عشق، فراق، خدا و انسان
هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من
خاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیست
ریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار من
هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است
منگر اندر کار خویش و بنگر اندر کار من
در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمین
چون بهار من بیاید بردمد اسرار من
چون به گلزار زمین خار زمین پوشیده شد
خارخار من نماند چون دمد گلزار من
هر کی بیمار خزان شد شربتی خورد از بهار
چون بهار من بخندد برجهد بیمار من
چیست این باد خزانی آن دم انکار تو
چیست آن باد بهاری آن دم اقرار من
~~✦✦ مولانا ✦✦~~
ای همچو یخ افسرده، یک لحظه برم بنشین
تا در تو زند آتش ترسا بچه یک باری
بی خویش شو از هستی، تا باز نمانی تو
ای چون تو به هر منزل، وامانده ی بسیاری
~~✦✦ عطار نیشابوری ✦✦~~
گل افسرده را آبی نباشد
دل افسرده را تابی نباشد
به خود این کار را مشکل توانم
وگر بتوان ز شوق دل توانم
~~✦✦ وحشی بافقی ✦✦~~
← شعر در مورد افسردگی →
آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
در کمین خرمن جان شعلهها پنهان در او
شعلهای میبایدم سوزان که ننشیند ز تاب
گر بجوش آید ز خون گرم سد توفان در او
~~✦✦ وحشی بافقی ✦✦~~
بیشتر بخوانید: گزیده زیباترین اشعار وحشی بافقی
آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
خوبرویان جهان بنده به جانند او را
دلبرانی که به خوبی بنشانند امروز
جای آنست که بر دیده نشانند او را
دامنش پاک ز عارست و دلش پاک ز عیب
پاکبازان جهان بنده از آنند او را
گر در افتد به کفم دامن وصلش روزی
از کف من به جهانی نجهانند او را
نیست بیمصلحتی از بر او دوری من
برمیدم ز برش، تا نرمانند او را
قیمت قامت او را من بیدل دانم
ورنه این یک دوسه افسرده چه دانند او را؟
ای که گشت اوحدی از بهر تو بدنام جهان
بندهٔ تست، نام که خوانند او را
~~✦✦ اوحدی ✦✦~~
ز عکس او تن پژمرده جان یافت
ز تابش جان افسرده روان یافت
جهانی خلق از او سرگشته دائم
ز خان و مان خود برگشته دائم
یکی از بوی دردش ناقل آمد
یکی از نیم جرعه عاقل آمد
یکی از جرعهای گردیده صادق
یکی از یک صراحی گشته عاشق
یکی دیگر فرو برده به یک بار
می و میخانه و ساقی و میخوار
کشیده جمله و مانده دهن باز
زهی دریا دل رند سرافراز
در آشامیده هستی را به یک بار
فراغت یافته ز اقرار و انکار
شده فارغ ز زهد خشک و طامات
گرفته دامن پیر خرابات
~~✦✦ شیخ محمود شبستری ✦✦~~
← شعر در مورد افسردگی →
تا قیامت می دهد گرمی به دنیا آتشم
آفتاب روشنم نسبت مکن با آتشم
شعله خیزد از دل بحر خروشان جای موج
گر بگیرد یک نفس در هفت دریا آتشم
چیست عالم آتشی با آب و خاک آمیخته
من نه از خاکم نه از آبم که تنها آتشم
شمع لرزان وجودم را شبی آرام نیست
روزها افسرده ام چون آب و شبها آتشم
اشک جانسوزم اثرها چون شرر باشد مرا
قطره آبم به چشم خلق اما آتشم
در رگ و در ریشه من این همهگرمی ز چیست؟
شور عشقم یا شراب کهنه ام یا آتشم؟
از حریم خواجه شیراز می آیم رهی
پای تا سرمستی و شورم سراپا آتشم
~~✦✦ رهی معیری ✦✦~~
← شعر در مورد افسردگی →
هرکه افسرده عشق است از او ناید هیچ
عشق پیری ست که او بخت جوان می بخشد
دم به دم بشنو تا با تو چه می گوید عشق
نقد توفیر دهد نسیه زیان می بخشد
~~✦✦ حکیم نزاری ✦✦~~
بی شک غم از اصیلترین احساسات بشری است. هر چه درک و حساسیت انسان بیشتر باشد، بیشتر غم را احساس میکند. غم در شعر فارسی از موتیفهای پر تکرار محسوب میشود. از «ناله نی که از نیستان بریده اند» در شعر حضرت مولانا گرفته تا درد اجتماعی شاملو که «به جای همه نومیدان میگرید.» شعر در مورد افسردگی حکایت از روح عمیق شاعران آن دارد. بی شک خواندن این اشعار لطیف، خالی از لطف نیست و در بسیاری شرایط، باد موافقی خواهد بود که ما را در طوفان غمها یاری میکند. با این حال ما به شما توصیه میکنیم بهترین اشعار درباره امیدواری را نیز از زبان شاعران بزرگ بخوانید و زندگی را به تمامی، با غمها و شادیهایش زیست کنید.