آمدی دیوانگی کردی و این تنهای عاشق پیشه را دیوانه اش کردی و بر حال نزارش آتشی از عشق پاشیدی و سوزاندی و خاکستر نشینش کردی و بیداری شبهای طولانی نصیبش کردی و چشم ترش را پر زخون دیده کردی و پریشان کردی و در خود فروافکندی و تنها رها کردی و خندیدی و رفتی......
دیوانگی
آمدی دیوانگی کردی و این تنهای عاشق پیشه را دیوانه اش کردی و بر حال نزارش آتشی از عشق پاشیدی و سوزاندی و خاکستر نشینش کردی و بیداری شبهای طولانی نصیبش کردی و چشم ترش را پر زخون دیده کردی و پریشانشاعر:حمید جلالی