خلبان علی خسروی-شاهین آسمان ممسنی


خلبان علی خسروی-شاهین آسمان ممسنی

تا خوشه ای ز رنج نچینی نمی شود تا ماجرای عشق نبینی، نمی شود همدرد با کسی که جهانش جهنم است وقتی که در بهشت برینی نمی شود جانها فدا شدند که ایران وطن شود در کنج عافیت چو نشینی نمی شود از خاکشاعر:محمدرضا ملکی

خلبان علی خسروی-شاهین آسمان ممسنی
تا خوشه ای ز رنج نچینی نمی شود
تا ماجرای عشق نبینی، نمی شود

همدرد با کسی که جهانش جهنم است
وقتی که در بهشت برینی نمی شود

جانها فدا شدند که ایران وطن شود
در کنج عافیت چو نشینی نمی شود

از خاک هم باز به افلاک می پرد
شاهین اسمان که زمینی نمی شود

-تا اخر هستم
-تو می تونی بپری
-هواپیما هیدرولیکش از دست رفته
-هر وقت خواستی بپر
خسروی با صدای مطمئن جواب داد
-قربان من تا اخرش هستم

تقریبا کل سیستم هیدرولیک هواپیما از دست رفته بود سرهنگ بختیاری کابین جلو و سروان خسروی کابین عقب بودن و در برگشت از مامویت جنگی توسط یکی از پدافند های دشمن مورداصابت قرار گرفتند
در شرایط نرمال باید به پایگاه بوشهر برمی گشتند اما باید در نزدیک ترین باند پروازی فورس لندینگ می کردند

- میریم برا نشستن روی باند امیدیه
(بختیاری با صدایی پر از هیجان و اضطراب )
اضطراب سرهنگ بختیاری بی چا نبود زیرا باند امیدیه در اثر بمباران های متعدد آسیب جدی دیده بود و محل قابل اطمینانی برای فرود نبود
خسروی جواب داد :
- بله قربان با هدینگ ٢١٩ درجه به باند می رسیم
اخرین هماهنگی قبل از فرود را با او انجام داد
- هر وقت احساس خطر کردی اجکت کن
منتظر دستور من نباش بدون نگرانی اجکت کن

در وضعیتی بلید اجکت انجام شود که از طرف فرمانده هواپیما دستور صادر شده باشد و با هم در این مورد هماهنگ باشند اما در این مورد ، به خسروی تاکید داشت که هر وقت احساس خطر کردی بدون اجازه و هماهنگی هم می تونی اجکت کنی

خسروی در جواب همان جمله را تکرار کرد
- قربان تا اخر با شما هستم

این صلابت و قدرت به سرهنگ بختیاری که خود دلاوری بی بدیل بود امید بیشتری می داد
نزدیک باند شدند و با مهارت در قسمتی از باند که اسیب کمتری دیده بود ، فانتوم زخمی را فرود آوردند
پرسنل و فرمانده امیدیه به استقبال آنها امدند .
-خدا کمک کرد خیلی وضعیت خطرناکی بود هدف را زدیم و کامل نابود شد در برگشت مورد اصابت قرار گرفتیم
سرهنگ بختیاری برای فرمانده پایگاه گزارش می داد
و
اشاره ای به جناب خسروی کرد و گفت :
-این دلاور لر هم امروز شجاعانه و بدون ترس همراهیم کرد.
او همیشه همراه خوبی بود
وقتی ازدواج کرد قرار بود همراه خوبی برای همسرش باشد و در این مورد اصلا کوتاهی نمی کرد مگر در زمان ماموریت هایی که مجبور بود دور از خانه باشد .
همسر او در کودکی شاهد مرگ یکی از همبازی هایش در چهارشنبه سوری بود و از ان به بعد اختلالات روحی رهایش نمی کرد .
خسروی همیشه سعی داشت که فشارهای جنگ و بمباران و وضعیت خانواده شهدای خلبان روی او تاثیر منفی نگذارد .در ان روزها در هر پرواز یکی از خلبانان در ماموریت های خطیر جنگی شهید می شد و خانواده های انها در پایگاه عذاب وحشتناکی را متحمل می شدند
در ان سالها به این دلیل که ؛ چند تن از خلبانان بعد از اجکت در خاک عراق توسط مردم و یا ارتش عراق کشته شده بودند ، به هر خلبان یک کلت کمری داده بودند که در پرواز همراهشان باشد .
در یکی از روزها که خسروی کمی دیر می رسد همسر او به دلیل فشار روانی بالای جنگ و مشاهده خانواده های شهدا و همچنین اثرگذاری خاطره ی بد کودکی دست به این کلت برد و اقدام به خودکشی کرد و .این اتفاق تلخ پایگاه را در غم و اندوه فرو برد و سروان خسروی را عزادار کرد .
او اولین بار نبود که غم از دست دادن عزیزانش را تحمل می کرد .
چند سال قبل تر از این ماجرا برادرش را که یکی از خلبانهای ماهر نیروی هوایی بود ، در سانحه ای از دست داده بود . آن حادثه تاثیر غم انگیزی روی او و خانواده اش گذاشت و اکنون هم از دست دادن همسر و غم فرزندی که بدون مادر شده است .
بیشتر خلبانان و پرسنل برای دلداری او در مراسم خاک سپاری همسرش حاضر شدند .
همسر خسروی را در نو آباد ممسنی به خاک سپردند .
قبری که دورش را حصار میله ای کشیده بودند و ان مقبره برای یک نفر بزرگ بود و این بزرگی ، تعجب همگان را برانگیخته بود.

خسروی مجدد به پرواز برگشت
هیچ اندوهی او را از فداکاری برای وطنش باز نمی داشت
تحمل داغ برادر و غم از دست دادن همسر و مسئولیت بزرگ کردن بچه و نگرانی پدر و مادر خسروی ، هیچ کدام او را از پرواز خطیر جنگی دور نکرد .

او با خودش عهد کرده بود که تا اخر می ماند و این حضور را با شرکت در عملیات خطیر اچ سه نشان داد
در این عملیات که از پیچیده ترین و خطیر ترین ماموریت های جنگی تاریخ است خسروی یکی از خلبانان شرکت کننده بود و این نشان دهنده ی تبحر بالا و جسارت او بود که اجازه داشت در این عملیات ویژه شرکت کند .
این عملیات با موفقیت تمام انجام شد و خلبانان با طرحی ویژه با گذشتن از مرز ایران وارد خاک عراق شدند و بین مرز سوریه و عراق با ارتفاع پایین چند بار سوخت گیری کردند و حدود ٧٠ هواپیمای عراقی را در دورترین نقطه از مرز ها نابود کردند و به سلامت به وطن باز گشتند .
خسروی به عنوان یکی از دلیران این عملیات مورد تقدیر فراوان مسئولین کشوری و لشگری قرار گرفت .

به خسروی لقب شاهین نور اسمان و رستم ممسنی داده بودند .
پروازهای او در آسمان زادگاهش ، او را شهره ی خاص و عام کرده بود و مردم صدای بالهای او را می شناختند و منتظر حضورش بودند
او مجموعه ای از آرزوها و غرور مردمش بود ، آرزویی برای ایرانی قدرتمند و غروری به خاطر ایرانی بودن .
این شاهین بلند پرواز بعد از بسیاری از عملیات های برون مرزی برای آموزش شاگردان و همتا سازی خلبانان جوان به تهران آمد و در گردان اموزشی مشغول آموزش خلبانان شد .
آخرین بار شاهین برای پروازی آموزشی برخاست .
ان روز سقف ابر بسیار پایین بود.
این ابرهای سیاه و هوای نامساعد برای او تازگی نداشت ومایل بود همین شرایط نامساعد را نیز به خلبانهای جوان اموزش دهد تا کسب تجربه ای برای انان باشد
بعد از ورود به منطقه پروازی ، هماهنگی با رادار و عوض کردن فرکانس ، مانورهایی را آغاز کرد و در یکی از این مانور ها در انبوهی از ابرهای نزدیک به زمین محو شد و در کمال ناباوری سقوط کرد و شاهین بلند پرواز پرهایش پرپر شد.
این سانحه ای دلخراش بود . استادی شجاع و کارآزموده و جنگ دیده را از دست دادیم و نیروی هوایی این غم و اندوه بزرگ را به سوگ نشست .

شاهین _رستم ممسنی_ را به زادگاهش بردند این بار مردم چشمهایشان را به جای آسمان به جاده دوختند تا از جسد علی خسروی استقبال کنند .
جمعیتی انبوه در این مراسم حضور داشتند حضور مردم باشکوه ترین صحنه ها را رقم زد انها می خواستند بگویند که " ای شاهین اسمان ! ما هم تا همیشه پرواز تو را به خاطر خواهیم داشت"
او را به سمت همان قبری بردند که همسرش ساکن آن بود و مردم تازه متوجه شدند که بزرگی ان مقبره بی دلیل نبوده است و خسروی ، جای خودش را درکنار همسرش از قبل مشخص کرده و وفای عهد را به جا آورده بود
" من تا اخر با تو هستم "

تا خوشه ای ز رنج نچینی نمی شود
تا ماجرای عشق نبینی، نمی شود

همدرد با کسی که جهانش جهنم است
وقتی که در بهشت برینی نمی شود

جانها فدا شدند که ایران وطن شود
در کنج عافیت چو نشینی نمی شود

از خاک هم باز به افلاک می پرد
شاهین اسمان که زمینی نمی شود

علی خسروی در بین خلبانهای هم دوره ی خود از جمله سرلشکر عباس بابایی و عباس دوران به نام عقاب شجاعت معروف بود.

یادش گرامی

به قلم سرهنگ خلبان محمدرضا ملکی - باتیس


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


یک خبر ناامیدکننده از آیفون17 پلاس!