هوای دلم بد جور ابریست
تلنگری میخواهد ، ببارد
سکوت لحظه لحظه ی دلم را چگونه جوابگو باشم؟!
بغض بد جور گلویم را گرفته و هق هق میخواهد
شانه ی دوست داشتنی و نم ناک باران
پشت در تنهایی ایستاده
نمی توانم !
نمی توانم بنویسم اشکهایم را
که چه گرم بر گونه ی خاطراتم جاری شده اند
و لبهای داغم !
داغ از هق هق بی وقفه ی نبودنهایت
بی انصاف کمی برگرد به نگاهم
کمی برگرد به لبخندهایم
کمی آغوشت را جستجو کن
شاید هنوز هم بوی مرا میدهد!
امشب عجیب سرشار گریه های نبودنت شده ام
کنار ایوان قدیمی هنوز هم نگاهت را دارم!
روزهاست که با آیینه با احترام سخن میگویم
آیینه ی قدی را میگویم
هنوز هم تمام قد نگاهت را به تصویر میکشد!
هوای دلم بد جور ابریست
کمی به خاطراتم برگرد
دستهایم سردشان شده بهانه ی نگاه گرمت را میگیرند!
...
اینها همه خیال لحظه ای دوری تو
به وسعت یک اتاق بود!
مرتضی دوره گرد(هیوا)
تلنگری میخواهد ، ببارد
سکوت لحظه لحظه ی دلم را چگونه جوابگو باشم؟!
بغض بد جور گلویم را گرفته و هق هق میخواهد
شانه ی دوست داشتنی و نم ناک باران
پشت در تنهایی ایستاده
نمی توانم !
نمی توانم بنویسم اشکهایم را
که چه گرم بر گونه ی خاطراتم جاری شده اند
و لبهای داغم !
داغ از هق هق بی وقفه ی نبودنهایت
بی انصاف کمی برگرد به نگاهم
کمی برگرد به لبخندهایم
کمی آغوشت را جستجو کن
شاید هنوز هم بوی مرا میدهد!
امشب عجیب سرشار گریه های نبودنت شده ام
کنار ایوان قدیمی هنوز هم نگاهت را دارم!
روزهاست که با آیینه با احترام سخن میگویم
آیینه ی قدی را میگویم
هنوز هم تمام قد نگاهت را به تصویر میکشد!
هوای دلم بد جور ابریست
کمی به خاطراتم برگرد
دستهایم سردشان شده بهانه ی نگاه گرمت را میگیرند!
...
اینها همه خیال لحظه ای دوری تو
به وسعت یک اتاق بود!
مرتضی دوره گرد(هیوا)