بی عشق من آواره ام ...


بی عشق من آواره ام ...

عاشق بودم و , می پرستیدم تو را خاطراتت نیست در یادم , اما چرا ؟ عشق یعنی , من برون از من شدن برون از تو شدم , من مانده مرا لذتی گنگ و نامعلوم , درعمق دلم بی انتهاست , رفته از وصفش فرا عاشقی چندشاعر:امیرسام بابائی

بی عشق من آواره ام ...
عاشق بودم و , می پرستیدم تو را
خاطراتت نیست در یادم , اما چرا ؟
عشق یعنی , من برون از من شدن
برون از تو شدم , من مانده مرا

لذتی گنگ و نامعلوم , درعمق دلم
بی انتهاست , رفته از وصفش فرا

عاشقی چند باره را ,دوست میدارم
نباشد عشق تو اندردلم , باشد کرا ؟

هرچه کوشیدم ,تا زَند دانه جوانه
خشک شد , چاره کن ای دل ربا

فکرو دل هرز شده , اعجاز کن
از ورا یا ماورا, بتاب براین سرا

بی عشق من آواره ام , دیوانه ام
عاشقم کن , من برون کن از مرا

سام بابائی
پائیز98

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج