آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول)


فرمول یک ایران – آدرین نیوی مهندس برجسته انگلیسی که سوابق قهرمانی های جهانی زیادی را در کارنامه تیم هایی که در آن حضور داشت را دارد، خاطرات گوناگون و جالبی برای نقل کردن داشته که در این مقاله به دلیل جدایی این اسطوره مهندسی فرمول یک از تیم مکلارن و پیوستن آن به تیمی که الان به عنوان ردبول ریسینگ می شناسیم، می پردازیم. آدرین نیوی و آیرتون سنا پس...

فرمول یک ایران – آدرین نیوی مهندس برجسته انگلیسی که سوابق قهرمانی های جهانی زیادی را در کارنامه تیم هایی که در آن حضور داشت را دارد، خاطرات گوناگون و جالبی برای نقل کردن داشته که در این مقاله به دلیل جدایی این اسطوره مهندسی فرمول یک از تیم مکلارن و پیوستن آن به تیمی که الان به عنوان ردبول ریسینگ می شناسیم، می پردازیم.

آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول)آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول) آدرین نیوی و آیرتون سنا

پس از چندسال حضور آدرین نیوی در تیم مکلارن و ثبت نرخ برد بیش از 50 درصدی در کارنامه خود در این تیم، ناگهان ران دنیس تصمیم گرفت که حقوق نیوی را به طرز چشمگیری کاهش دهد که همگان باور داشتند که اینجا جایی بود که همه اختلاف ها شروع شده بود، ولی ببینیم که این داستان از زبان خود این مهندس چطور است:

من باور دارم که این قضیه (جدایی من از مکلارن) کمی پیش از این موضوع بود. ما قهرمانی جهان رانندگان و سازندگان را در 1998 بردیم و در 1999 هم قهرمانی رانندگان را بردیم و با بدشانسی نتوانستیم قهرمانی سازندگان را بدست بیاوریم. در سال 2000 هم تا قبل از دو مسابقه آخر ما پیشتاز قهرمانی رانندگان بودیم که خرابی موتور ما را از این قهرمانی بازداشت. در کل دوران خوبی داشتیم. در اواخر سال 2001 بود که اگر درست یادم باشد قراردادم در ماه فوریه یا مارچ به انقضای خودش نزدیک می شد، چهار ماه پیش از انقضای قرارداد صحبت های مذاکره تمدید قرارداد از سر گرفته شد. توی همون موقع ها بود که ران، من و مارتین ویتمارش (مدیرعامل مکلارن) را به خانه اش در جنوب فرانسه دعوت کرد. در استخر خانه اش بودیم که ران به ما گفت که وقتیکه من بازنشست بشوم می خواهم کلید مکلارن را به شما دوتا بدهم، ولی فعلا نمی خواهم بگویم که چه زمانی می خواهم بازنشست بشوم ولی بالاخره موقع آن می رسد. اما شماها باید قسم بخورید که تا آن موقغ وفاداری بی چون و چرا به مکلارن داشته باشید. مارتین سریع این پیشنهاد را قبول کرد ولی من گفتم نه، من از کار کردن در اینجا لذت می برم ولی این پیشنهاد را بدون زمان نامعلومی که مطرح شده قبول نمی کنم.

ران انتظار یک وفاداری کورکورانه و بی چون و چرا را داشتید و وقتی که من قبول نکردم، این موضوع باعث شد که بر رابطه ما تاثیر بگذارد. خیلی زود پس از آن وارد مذاکرات قرارداد خودم با مکلارن شدم. من وقتیکه به مکلارن پیوستم پاداش خیلی خوبی برای پیروزی و کسب قهرمانی جهان در قراردادم داشتم. وقتیکه داشتیم برای دومین بار(اولین بار همون موقع پیوستن به مکلارن) برای بودن در مکلارن قرارداد می بستیم، انتظار داشتم که حداقل به اندازه سه سال پیش به من پیشنهاد شود که ران به جای این کار با یک قراردادی به سراغم آمد که به مراتب کمتر از سالهای پیش بود و من هم قبول نمی کردم.

صادقانه بگویم، من در این مورد کمی وسواس پیدا کردم و روحیه ام آزرده شد. چونکه احساس می کردم که از من سوءاستفاده شده است. به هرحال، بابی رِینهال راننده ایندی کار تبدیل به مدیر تیم فرمول یک جگوار شد. او به سراغم آمد و گفت که چکار کنیم که تو به جگوار بپیوندی؟ ما بحث های متعددی را باهم داشتیم. البته بحث های اولیه ما در مورد نوع شغل و هدف جگوار یا در واقع همان هدف فورد و بودجه آنها برای گرداندن تیم در فرمول یک و در آخر هم به حقوق شخص من بود. صادقانه می توانم بگویم که من هیچوقت تیمی را به خاطر پیشنهاد حقوق بیشتری در تیم های دیگر ترک نکردم ولی می توانم بگویم که تیمهایی که حقوقم را کم کردن را ترک کردم چونکه احساس می کنم کلاس کاری من زیرسوال می رفت. پیشنهاد بابی یا همان جگوار نسبت به حقوق فعلی در مکلارن به مراتب جذاب تر بود و نسبت به دستمزد پیشنهادی ران برای ادامه کار در مکلارن نیز به طور کل در یک سطح دیگری بود. این موضوع را با همسر قبلی خودم(مری گلد) که آن زمان با هم بودیم در میان گذاشتم که از نظر هر دوی ما هم این پیشنهاد خوب به نظر می آمد. رابطه من با بابی هم خیلی خوب بود و همیشه هم در هر تیمی رابطه مدیر تیم که در اینجا بابی بود باید با مهندس ارشد که من بودم سازنده و مهم به نظر برسد. من و مارتین ویتمارش هم در مکلارن رابطه خوبی را داشتیم ولی گویی که ماه عسل ما دیگر تمام شده بود. من مهندس مسابقه ای بابی بودم دورانی که رانندگی می کرد و پیش خودم گفتم که من خیلی خوب او را می شناسم و این مسیر جدید می تواند واقعا مفید باشد. برای همین، من به نقطه ای رسیدم که با آنها یک کاغذ قصد پیوستن به آنها را امضا کردم و رفتم ران را دیدم و گفتم که این اتفاقات افتاده است و زمانی که کارم در مکلارن تمام شوم به جگوار می پیوندم. وقتیکه آن لحظه بیرون آمدم، روی تلفنم صدها پیام از همه افراد دیده می شد که بیشتر این پیام ها از سمت ران بود. وقتیکه به خانه رسیدم، ران و همسرش لیزا آنجا بودند و انگار به من حمله کردند. رفتیم داخل خانه، ران و لیزا یک زوج فوق العاده وسوسه کننده و متقاعد کننده ای هستند. به نکات زیادی اشاره کردند که برایم جالب بود از جمله اینکه بیان کردند با وجود اینکه بابی آنجا به عنوان مدیر تیم بود، مسائل زیادی هم بود که نیکی لائودا درگیر آنها بود که یک جنگ قدرتی بین نیکی و بابی نیز شکل گرفته بود و همینطور به مسائل دیگر نیز اشاره کردند. بالاخره آنها موفق شدند که مرا قانع کنند و همان حقوق پرداختی جگوار را به من بپردازند و یک پیشنهاد دیگر هم داشتند آن هم اینکه اگر روزی در طی سالهای آینده من از کار کردن در فرمول یک خسته بشوم می توانم روی محصولات دیگر مکلارن متمرکز شوم. بنابراین در مکلارن ماندگار شدم.

در آخر حق با ران بود، چونکه تیم جگوار وارد مسائل سیاسی درون تیمی شد. بابی هم در حد 6 یا 9 ماه دوام آورد و فورد شدیدا افسرده بود و فقط احساس می کرد با تعویض نفرات می تواند تغییری در روند کار ایجاد کند.

آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول)آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول) آدرین نیوی و ماشین فراری

بالاخره آدرین نیوی در سالهای بعدی به تیم جگوار یا همان ردبول ریسینگ پیوست و در قلمرو هلموت مارکو قرار گرفت.

هلموت مارکو یک اصل اساسی در تیم ردبول دارد و آن هم این است که با بی رحمی تمام با راننده هایش رفتار می کند و از آنها انتظار یک نتیجه عالی در هر مسابقه را دارد، صحبت های زیادی از او مطرح شده است در مورد حرفهایی که به راننده ها پیش از مسابقه یا پس از مسابقه یا در اوقات دیگر می زند و برای تیم ها و طرفداران و راننده های دیگر این صحبت ها غیرقابل باور به نظر می رسد ولی او همین است و از این رفتارش نتیجه هم گرفته، به راننده هایش می گوید که با شما کاری ندارم ولی اگر با خودرویی که در اختیارتان قرار می دهم مسابقه را نبرید اخراج می شوید به همین سادگی.

نیوی از نوع رفتار مارکو و شخصیتش و همینطور برنامه استعدادیابی ردبول صحبت می کند و در مورد سباستین فتل و مارک وبر بیان می کند که:

دو چیز در مورد هلموت وجود دارد که فکر کنم مرتبط با فرهنگ اتریشی است که او بسیار رک است، ما بریتانیایی ها زبان نرم تری را داریم در برای این اتریشی ها ولی اتریشی ها دقیقا همان چیزی را که احساس می کنند می گویند.

هلموت برای تیم چیزهای زیادی را آورده است. او برنامه پرورش رانندگان و استعدادهای جوان را دارد و مطمئنا برای هلموت اگر یک راننده از این برنامه به تیم فرمول یک ردبول بیاید و خیلی هم عالی باشد، برای او یک مزیت اضافه تر و سرمایه بیشتر است. سباستین اولین محصول درست حسابی از برنامه جوانان ردبول بود که معلوم بود به یک ابرستاره در دنیای فرمول یک تبدیل می شود. راننده های دیگری از این برنامه به فرمول یک راه پیدا کردند ولی نمی توانستند به اندازه سباستین خوب باشند. مارک پیش از ورود به ردبول یک راننده موفقی بود ولی جزوی از برنامه جوانان ردبول نبود. این قابل درک بود که هلموت نسبت به سب احساس بهتری داشته باشد. بعضی موقع هم این موضوع را (با صحبت هایش) نشان می داد. این طرفداری مارکو از سب، هیچ گونه ربطی در زمینه آماده کردن خودرو، حدی از مهندسی و توسعه که برای خودرو به کار می رفت نداشت و حمایتی که مارک و سب از من و تمامی بچه های دیگر تیم می گرفتند کاملا برابر بود. من دوست داشتم که در سال 2010، مارک به قهرمانی جهان برسد چونکه مارک زمان زیادی را با ما بود و سالهای نه چندان خوب 2007 و 2008 را با ما گذرانده بود و در توسعه ماشین هم نقش خیلی خوبی داشت. اینکه در سال 2010 قهرمان جهان می شد یک پاداش خوب برای او می بود. ولی متاسفانه مارک و دوست دخترش “اَن” بیش از اندازه باهم فکر می کردند و دچار تفکر جانب داری هلموت از سباستین شده بودند. که این مسئله روانی روی رانندگی او تاثیر گذاشت. بالاخره راننده ها هم ورزشکار هستند و چیزهایی که در ذهن می گذرد یک بخشی از این ماجرا هستند.

آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول)آدرین نیوی از ران دنیس (مکلارن) تا هلموت مارکو (ردبول) فرناندو آلونسو، سباستین فتل، مارک وبر و آدرین نیوی – کره 2012

مارک وبر با دو اشتباه کشنده خودش را در موقعیت ضعف نسبت به سباستین فتل قرار داد اولی آن بود که در سال 2009 با شکسته شدن پایش در حین دوچرخه سواری، کل سالش را با جنگیدن برای بازگرداندن وضع سلامتش به حالت بهینه گذراند که این باعث شد که سباستین بتواند در تست زمستانه با خودرو حس بهتری پیدا کند و تبدیل به بهترین راننده مسابقه ای برای آن تیم شود. در سال 2010 هم که این فکر کردن های بیش از اندازه به موضوع جانب داری هلموت مارکو از سب کارش را سخت تر کرد.

این نوشته را به اشتراک بگذارید:

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اتومبیل‌رانی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جوک،متن و اس ام اس بی ادبی و زناشویی شب جمعه (18+)