تو قاسم بودی و یک سلیمانی


تو قاسم بودی و یک سلیمانی

بسم الله قاصم الجبارین تو قاسم بودی و یک سلیمانی پیکری پاره و جا مانده دست و انگشتری خبر دارم که غوغایی از قاسم می آید دارد صدای روضه ای از کربلا می آید در میان آن آتش و خیمه ها علی استخوانشاعر:حامد عقیلی

بسم الله قاصم الجبارین

تو قاسم بودی و یک سلیمانی
پیکری پاره و جا مانده دست و انگشتری

خبر دارم که غوغایی از قاسم می آید
دارد صدای روضه ای از کربلا می آید

در میان آن آتش و خیمه ها
علی استخوان در گلو با بغض می آید

حق دارد ، در راه حق بی یاور شود
مالکش در خون خدا غرق تماشا شود

این درد در این واژه ها وصف نمی شود
آتش بگیر تا این احساس به جان ها رسد

قبل از آنکه چشم تو به خواب رود
چشم ها همه در خواب ناز بودند

وجودت مایه ی آرامش و امنیت بود
یک سلیمانی پدر یک ملت ایرانی بود

تمام افتخارمان سربازی در رکابت بود
دل علی تنها به لبخند مالک خوش بود

چه دعایی کردی در ولادت عمه ی سادات
که سرت در آغوش حسین بن علی(ع) بود

هم شهادتت مبارک گشت و هم روزت
جمعه بود و چشم انتظاری برای ظهورش

عمری در جهاد بودی و آرزویت
گشت اجابت با لبخندی در قنوتت

شهادت فقط هنر مردان خدا بود
شهید مینگردد هر لحظه به معبودش

سلام ما را به ارباب برسان که ما
عاقبت گیریم راهت به سرآغاز ظهورش

یک قاسم سلیمانی شدن کم نبود
تمام جهان به یکباره سلیمانی شدن

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، بهترین دعا و ظهور بزرگ‌ترین جایزه لیله الرغائب...