ویرانی


ویرانی

هر آن کس جز تو تصویری به قاب دل نمی بیند ندیدن جز تو را آن قدرها مشکل نمی بیند به زهرش میهمان کن خنده وقتی بر لبت باشد که عاشق در پس دلجویی ات قاتل نمی بیند چه مهتابی به پا کردی که شب در حیرتشاعر:زینب روزبهانی فر

هر آن کس جز تو تصویری به قاب دل نمی بیند

ندیدن جز تو را آن قدرها مشکل نمی بیند

به زهرش میهمان کن خنده وقتی بر لبت باشد

که عاشق در پس دلجویی ات قاتل نمی بیند

چه مهتابی به پا کردی که شب در حیرت رویت

به هر چشمی ببیند ماه را کامل نمی بیند

گذشتی مثل عطر تند تاکستانی از این خاک

که بعد از آن زمین دیگر به خود عاقل نمی بیند

جنون با عشق همدست است در توفان ویرانی

که در ویرانگری کس این دو را کاهل نمی بیند

پس از توفان چه سودی ساحل این کشتی ویران را

به جز در گل نشستن خیری از ساحل نمی بیند

گذار چشمت از بس دیر می افتد به سویم که

دلم را پیش پا جز مرغکی بسمل نمی بیند

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صبح بخیر دلبرانه با انواع متن های عاشقانه و خاص