تأثیر شگرف ترجمه قرآن بر مسیر زندگیام/ هنوز هم تماشای «محمد رسولالله» برایم جذاب است
گروه هنر ــ یک پیشکسوت دوبله گفت: «معجزه» نام اثری است که در آن ترجمه قرآن به فارسی خوانده شده است و حضور در این اثر تأثیر شگرفی روی من داشت و مسیر زندگیام را تغییر داد زیرا نمیتوان قرآن را خواند و در آن تدبر نکرد.
«تنها صداست که میماند»، این عبارت بهترین توصیف برای دوبلورهای ایرانی است. بزرگانی که نامشان تداعیگر خاطرات بسیاری برایمان هستند، برخی از این بزرگان دیده بر دنیا بستهاند، اما هنوز بزرگانی همچون سعید مظفری، چنگیز جلیلوند، منوچهر اسماعیلی، خسرو خسروشاهی، منوچهر والیزاده و ... هستند که برایمان خاطرهسازی میکنند. در راستای ارج نهادن به مقام این بزرگان، ایکنا گفتوگوهایی با این اساتید انجام داده، که در ادامه مشروح گفتوگوی ما با سعید مظفری را در زیر میخوانید.
ایکنا ــ در ابتدا درباره نحوه ورودتان به دوبله برایمان توضیح دهید؟
ورود من به حرفه دوبله بسیار اتفاقی بود، پسر عموی من با محمدعلی زرندی، یکی از بزرگان دوبله دوست بود. او به خانه ما رفتوآمد داشت روزی از من درباره دوبله پرسید. گفتم که دوبله را میشناسم و میدانم فیلمهای خارجی توسط دوبلورها به زبان فارسی برگرداننده میشوند. زرندی از من دعوت کرد، یک روز برای تماشای دوبله فیلم به استودیو بروم. دعوت را قبول کردم و در روزی مشخص با او به استودیو رفتم. آن روز بسیاری از بزرگان دوبله از جمله چنگیز جلیلوند را دیدم. جالب است وقتی دوبله آن کار تمام شد زرندی از من خواست یک جمله بگویم تا در آن فیلم استفاده شود. این اتفاق برایم باورکردنی نبود و در ابتدا نپذیرفتم، چون حس میکردم توانایی این کار را ندارم، اما با اصرار زرندی آن یک خط را خواندم. عکسالعملهای شگفتانگیز بود و معتقد بودند که این جمله به بهترین نحو ممکن ادا شده است.
ایکنا ــ در ابتدا درباره نحوه ورودتان به دوبله برایمان توضیح دهید؟
ورود من به حرفه دوبله بسیار اتفاقی بود، پسر عموی من با محمدعلی زرندی، یکی از بزرگان دوبله دوست بود. او به خانه ما رفتوآمد داشت روزی از من درباره دوبله پرسید. گفتم که دوبله را میشناسم و میدانم فیلمهای خارجی توسط دوبلورها به زبان فارسی برگرداننده میشوند. زرندی از من دعوت کرد، یک روز برای تماشای دوبله فیلم به استودیو بروم. دعوت را قبول کردم و در روزی مشخص با او به استودیو رفتم. آن روز بسیاری از بزرگان دوبله از جمله چنگیز جلیلوند را دیدم. جالب است وقتی دوبله آن کار تمام شد زرندی از من خواست یک جمله بگویم تا در آن فیلم استفاده شود. این اتفاق برایم باورکردنی نبود و در ابتدا نپذیرفتم، چون حس میکردم توانایی این کار را ندارم، اما با اصرار زرندی آن یک خط را خواندم. عکسالعملهای شگفتانگیز بود و معتقد بودند که این جمله به بهترین نحو ممکن ادا شده است.
به یاد دارم در آن دوران دوبلورهای پیشکسوت روی صندلی مینشستند و گویندههای جوان ایستاده، دیالوگها را بیان میکردند، زیرا احترام به پیشکسوتان جزء اولویتها بود. وقتی آن روزها را با فضای دوبله در زمان حال مقایسه میکنم، بسیار افسوس میخورم. همچنین در زمان حال برخی دوبلورها فیلم را قبل از دوبله نمیبینند! این در حالیست که در گذشته چند بار فیلم توسط دوبلور دیده میشد و سپس گوینده وارد اتاق دوبله میشد.
پس از آن یک سطر فعالیت من در عرصه دوبله آغاز شد، البته در آن زمان من دانشجوی ادبیات ایتالیایی بودم و قصد داشتم طراح شوم، اما با انگیزه و انرژی که زرندی به من میداد کمکم در دوبله جا افتادم. در ضمن در همان ایام بعد از دوبله، اکثراً بعد از ظهرها به دانشگاه میرفتم تا دروسم را هم دنبال کنم. لازم میدانم نکتهای را یادآوری کنم، من تنها در ۴ یا ۵ فیلم کوتاه صحبت کردهام، چون از فیلم ششم با حمایتهای زرندی من جای نقشهای اصلی صحبت میکردم. برای مثال اگر اشتباه نکنم در کار ششم در فیلمی به جای بازیگر بزرگی، چون «راجر مور» حرف زدم.
شاید این سؤال در ذهن پیش بیاید چرا توانستم به سرعت در دوبله موفق باشم؟داشتن آگاهی و سواد برای یک دوبلور ضرورت است زیرا وقتی دوبلور دارای سواد و آگاهی لازم باشد جملات را درک کرده و به خوبی بیان خواهد کرد. فهیمه راستکار، دوبلور پیشکسوت سینما و تلویزیون هم یکی از افرادی بود که در پیشرفت من تأثیر شگرفی داشت حتی به یاد دارم اولین نقش اولی که من به جایش سخن گفتم توسط او به من پیشنهاد شد.
یک خاطره جالب از آن دوران دارم. آن زمان کسی مرا به اسم نمیشناخت و همه مرا را با عنوان فامیل زرندی صدا میکردند، در صورتیکه من نسبت فامیلی با او نداشتم، اتفاق مهم بعدی در ادامه راهم در دوبله مدیر دوبلاژی من بود. کمی بعد از حضورم در دوبله، سرکسیان (یکی از مدیران استودیوهای دوبله) مدیریت دوبلاژ چند فیلم به من پیشنهاد کرد. به یاد دارم این امر با مخالفت بسیاری از دوبلورهای پیشکسوت مواجه شد، چون آنها برایشان قابل تحمل نبود یک جوان تنها بعد از مدت کمی مدیر دوبلاژ شود.
یک خاطره جالب از آن دوران دارم. آن زمان کسی مرا به اسم نمیشناخت و همه مرا را با عنوان فامیل زرندی صدا میکردند، در صورتیکه من نسبت فامیلی با او نداشتم، اتفاق مهم بعدی در ادامه راهم در دوبله مدیر دوبلاژی من بود. کمی بعد از حضورم در دوبله، سرکسیان (یکی از مدیران استودیوهای دوبله) مدیریت دوبلاژ چند فیلم به من پیشنهاد کرد. به یاد دارم این امر با مخالفت بسیاری از دوبلورهای پیشکسوت مواجه شد، چون آنها برایشان قابل تحمل نبود یک جوان تنها بعد از مدت کمی مدیر دوبلاژ شود.
ایکنا ــ شما در یک پروژه به همراه چنگیز جلیلوند و مریم شیرزاد، ترجمه قرآن را قرائت کردید. این کار با استقبال بسیاری مواجه شد. درباره این اثر برایمان توضیح دهید.
آن مجموعه که «معجزه» نام داشت و برایم یک خاطره فراموش ناشدنی است، زیرا وقتی قرار است ترجمه قرآن را بخوانید باید حس و حال آن جمله را کاملاً درک کنید و اینکه کلام خدا را بیان میکنید واقعاً شگفتانگیز است و نمیتوان این حس را به سادگی توصیف کرد.تعمق در این آیات اثر عجیبی روی زندگی من داشت و من به وضوح میتوانستم تأثیر این امر را روی شخصیتم مشاهده کنم.
ایکنا ــ یکی از ماندگارترین نقشهایی در آن صدای شما برای مخاطب بسیار ماندگار است نقش زید در فیلم «محمد رسول الله» است. درباره این اثر و خاطراتی که از دوبله آن دارید برایمان توضیح دادید؟
دوبله فیلم محمد رسول الله یک داستان مفصل دارد. اوایل انقلاب بود که در دفتری نشسته بودم و با فردی آشنا شدم که سه فیلم خریده بود و میخواست آن را در ایران دوبله کند. او از فردی حرف میزد که دوستی قدیمی با او داشته و هم اکنون در تهران ساکن است. وقتی توصیفاتش را شنیدم، فهمیدم آن فرد پدر همسر من است. زمانی که به او گفتم من داماد دوست شما هستم بسیار خوشحال شد و از من درخواست کرد به خانه پدر همسرم برویم بعد از آن آشنایی، وی از من خواست مدیریت دوبله این سه کار را بر عهده بگیرم که یکی از آن سه فیلم محمد رسول الله بود. برای دوبله این فیلم زمان زیادی گذاشتم. در ادامه دوبلورهای هر نقش را مشخص کردم. نقش اصلی این فیلم آنتونی کویین بود و هیچکس جز منوچهر اسماعیلی نمیتوانست به جای او سخن بگوید، چون کاملاً نقش با صدای او همخوان بود. با او تماس گرفتم و پیشنهادم را مطرح کردم اما او گفت تنها در صورتی حاضر است در این فیلم صحبت کند که خود مدیریت دوبلاژ آن باشد.
به هر حال، چون دیدم هیچ کس بهتر از منوچهر اسماعیلی برای نقش حمزه نیست، مدیر دوبلاژی محمد رسول الله را به او دادم. جالب است بدانید نقش زید را از ابتدا برای خودم در نظر گرفته بودم، اما وقتی مدیری دوبلاژی را به اسماعیلی دادم نگفتم این نقش را برای خودم انتخاب کردم، زیرا بهتر دیدم مدیر دوبلاژ تصمیم بگیرد چه کسی جای زید حرف بزند، ولی او نیز تأکید کرد، حتماً من به جای زید حرف بزنم.
ایکنا ــ ملاک شما در فیلم محمد رسول الله برای انتخاب دوبلورها چه بود؟
وقتی در مقام مدیر دوبلاژ، دوبلورهایم را انتخاب میکنم مهمترین اولویت برایم ویژگیهای روحی و توانایی ذهنی صداپیشهگان است، البته برای نقش آنتونی کویین، احمد رسول زاده هم مناسب بود. برای مثال صدای او را در فیلم «عمر مختار» به یاد بیاورید که تا چه حد با آنتونی کویین همخوان شده بود، اما در فیلم محمد رسول الله شکل بازی کویین شکل سلحشوری داشت، برای همین صدای اسماعیلی بهترین انتخاب ممکن بود. درباره مدت زمانی که برنامه دوبله این فیلم زمان صرف شده نیز باید بگویم ۴ روز به صورت شبانهروزی کار کردیم تا بتوانیم بهترین کیفیت را در کارمان لحاظ کنیم، زیرا میدانستیم این فیلم همانند دیگر آثار سینمایی نیست، بلکه اثری است که با ایمان و باورهای مردم گره خورده، پس تصمیم گرفتیم هر چه در توان داریم به کار گیریم تا این اثر عاری از خطا باشد و البته خوشبختانه این امر محقق شد و این اثر با استقبال خود مخاطبان مواجه شد و هم اکنون پس گذشت سالها باز هم تماشایش برای مخاطبان جذاب است.
ایکنا ــ ملاک شما در فیلم محمد رسول الله برای انتخاب دوبلورها چه بود؟
وقتی در مقام مدیر دوبلاژ، دوبلورهایم را انتخاب میکنم مهمترین اولویت برایم ویژگیهای روحی و توانایی ذهنی صداپیشهگان است، البته برای نقش آنتونی کویین، احمد رسول زاده هم مناسب بود. برای مثال صدای او را در فیلم «عمر مختار» به یاد بیاورید که تا چه حد با آنتونی کویین همخوان شده بود، اما در فیلم محمد رسول الله شکل بازی کویین شکل سلحشوری داشت، برای همین صدای اسماعیلی بهترین انتخاب ممکن بود. درباره مدت زمانی که برنامه دوبله این فیلم زمان صرف شده نیز باید بگویم ۴ روز به صورت شبانهروزی کار کردیم تا بتوانیم بهترین کیفیت را در کارمان لحاظ کنیم، زیرا میدانستیم این فیلم همانند دیگر آثار سینمایی نیست، بلکه اثری است که با ایمان و باورهای مردم گره خورده، پس تصمیم گرفتیم هر چه در توان داریم به کار گیریم تا این اثر عاری از خطا باشد و البته خوشبختانه این امر محقق شد و این اثر با استقبال خود مخاطبان مواجه شد و هم اکنون پس گذشت سالها باز هم تماشایش برای مخاطبان جذاب است.
ایکنا ــ چرا در آن زمان بزرگانی چون والیزاده، چنگیز جلیلوند، خسرو خسروشاهی در این فیلم حضور نداشتند؟
در این فیلم غیر از اسامی که نام بردید از حضور بزرگان دیگری هم بیبهره بودیم، اما دو نکته در این میان وجود دارد، اولاً نمیشود در یک اثر تمام دوبلورها حضور داشته باشند، چون تعداد نقشها در هر فیلمی مشخص است. نکته بعد اینکه نقش باید با صدا همخوان باشد و نمیتوان به هر شکل که دلخواه است دوبلورها را در یک فیلم تقسیم کرد. مثلاً اگر خسروشاهی قرار بود جای زید حرف بزنند، تماشاگر نمیتوانست زید را در ذهنش ترسیم کند زیرا بلافاصله ذهنش معطوف به «آلن دلون» میشد، زیرا صدای خسروشاهی با این بازیگر عجین شده است. درباره فیلم محمد رسول الله و دوبله آن یک نکته دیگر را نیز نباید از یاد برد، آن هم دوبله خیرهکننده رفعت هاشمپور در نقش هند است. این دوبلور پیشکسوت یکی از جاودانههای دوبله ایران است.اما متأسفانه او از دوبله کنارهگیری کرده است. درباره بازخورد دوبله این فیلم هم باید بگویم، عکسالعمل مردم بعد از اکران فیلم شگفتانگیز و جالب بود و ما بهترین دستمزد را از مخاطبانمان دریافت کردیم.
ایکنا ــ آیا در دوبله زمانی پیش آمده است که درگیر احساسات شوید و نتوانید به دوبله ادامه دهید؟
این اتفاق برای دوبلورهای مرد کمتر رخ میداد حداقل برای من هرگز اتفاق نیفتاده است که در فیلمی دستخوش احساسات شوم، اما این امر برای خانمها بسیار رخ میداد، چون احساسات در زنان شکلی جدیتر دارد. البته فیلمهایی نیز بودند که من در آنها گریه میکردم، اما این اقتضای فیلم بود که این اتفاق رخ دهد و من باید به صورت واقعی گریه میکردم تا دوبله اثر واقعی به نظر آید، اما این واکنش احساسی نبود، بلکه کاملاً حرفهای بود. این اتفاق برای آثاری که باید دوبلور از ته دل میخندید نیز وجود داشت، ولیکن شرطی که از آن حرف زدن در دوبلههای جدید کمتر مشاهده میشود، برای همین اگر در برخی فیلمها دقت کنید به راحتی درمییابید که دوبلور ادای گریه در میآورد، پس این مسئله در ذهن تماشاگر باقی میماند و باعث میشود با نقش ارتباط برقرار نکند.
این اتفاق برای دوبلورهای مرد کمتر رخ میداد حداقل برای من هرگز اتفاق نیفتاده است که در فیلمی دستخوش احساسات شوم، اما این امر برای خانمها بسیار رخ میداد، چون احساسات در زنان شکلی جدیتر دارد. البته فیلمهایی نیز بودند که من در آنها گریه میکردم، اما این اقتضای فیلم بود که این اتفاق رخ دهد و من باید به صورت واقعی گریه میکردم تا دوبله اثر واقعی به نظر آید، اما این واکنش احساسی نبود، بلکه کاملاً حرفهای بود. این اتفاق برای آثاری که باید دوبلور از ته دل میخندید نیز وجود داشت، ولیکن شرطی که از آن حرف زدن در دوبلههای جدید کمتر مشاهده میشود، برای همین اگر در برخی فیلمها دقت کنید به راحتی درمییابید که دوبلور ادای گریه در میآورد، پس این مسئله در ذهن تماشاگر باقی میماند و باعث میشود با نقش ارتباط برقرار نکند.
ایکنا ــ دوبله شما روی شخصیت کلینت ایستوود یکی از ماندگارترین دوبلههایتان است. برای اولین بار چگونه جای او حرف زدید؟
در یک سریال تلویزیونی برای اولین بار به جای ایستوود صحبت کردم. پس از آن، اگر فیلمهای سینمایی این بازیگر در ایران به نمایش در میآمد من جای او حرف میزدم. کار من در دوبله ادامه پیدا کرد تا اینکه انقلاب اسلامی رخ داد. بعد از پیروزی انقلاب حدود دوسال بیکار بودم. این وضعیت برای همه دبلورها وجود داشت، چون فیلم آثار اندکی دوبله میشدند و تنها معدود آثاری هستند که در تلویزیون از این قاعده مستثنا بودند.
در یک سریال تلویزیونی برای اولین بار به جای ایستوود صحبت کردم. پس از آن، اگر فیلمهای سینمایی این بازیگر در ایران به نمایش در میآمد من جای او حرف میزدم. کار من در دوبله ادامه پیدا کرد تا اینکه انقلاب اسلامی رخ داد. بعد از پیروزی انقلاب حدود دوسال بیکار بودم. این وضعیت برای همه دبلورها وجود داشت، چون فیلم آثار اندکی دوبله میشدند و تنها معدود آثاری هستند که در تلویزیون از این قاعده مستثنا بودند.
بعد از مدتی، دوبله مجدد آغاز شد و ما در فیلمهای ایرانی به کار خود ادامه دادیم، اما بعد از چند سال به واسطه اختلافاتی که بین منوچهر اسماعیلی و بنیاد سینمایی فارابی پیش آمد دوبله فیلمهای ایرانی نیز بسیار کمرنگ شد، بهنحویکه فارابی به کارگردانها دستور داد در فیلمهایشان از صدای سر صحنه استفاده کنند. برای رسیدن به این خواسته نیز برای آنها امتیازاتی قائل شد تا فیلمسازان به این امر تمایل نشان دهند زیرا اگر غیر از این بود سینماگران هیچگاه راضی به انجام چنین کاری نمیشدند، چون دوبله به بالا رفتن کیفیت آثار کمک میکرد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام