رفتی هوای خانه را غبار غم آغشته کرد
این رفتن غمبار تو شادی دل را رشته کرد
حال و هوای دیده ام ابری شد و ماتم زده
جاری شده خون جگر از دیده گان غم زده
رفتی و لبخند تو شد یک قاب عکس شیشه ای
افتاده غم بر کنج دل هم چون درخت و تیشه ای
آغوش من بی عشق تو آخر کویری بیش نیست
لب های من بی بوسه ات جز شوره زاری بیش نیست
رفتی و دل از رفتنت خاموش و سرد و بینوا
تا زنده ام یاد تو را از دل نمی کنم جدا
اصغر محمودی(مور)
این رفتن غمبار تو شادی دل را رشته کرد
حال و هوای دیده ام ابری شد و ماتم زده
جاری شده خون جگر از دیده گان غم زده
رفتی و لبخند تو شد یک قاب عکس شیشه ای
افتاده غم بر کنج دل هم چون درخت و تیشه ای
آغوش من بی عشق تو آخر کویری بیش نیست
لب های من بی بوسه ات جز شوره زاری بیش نیست
رفتی و دل از رفتنت خاموش و سرد و بینوا
تا زنده ام یاد تو را از دل نمی کنم جدا
اصغر محمودی(مور)