مجموعه اشعار پریسکه ۴
- دلمشغولی:
مشغولم
به «دوست داشتنت»
و این زیباترین،
دل مشغولی دنیای من است.
- دوست داشتنت:
و دوست داشتنت
یک حس خوب است
مانند برگشتن از اغما!
- حرف زیبا:
زیباترین حرف الفباست
"واوی" که
میان من و توست!
- نام تو:
به درخت خشکیده
نام تو را گفتم
جوانه زد.
- نوستالوژی:
نوستالوژی غمگینی ست
رفتن تو
فوران دلتنگی
در اضطراب شهری سیمانی
- مزرعهٔ خاطراتمان:
مزرعهٔ خاطراتمان را
آبیاری می کنم
گاه و بی گاه
با اشک و آه.
- یادِ تو:
گرچه نیستی
اما،
یاد تو
تمام تاریخ مرا پر کرده است.
- دستان پدر:
گونی های سیمان می دانند
چرا کارگر پیر
صورت دخترک خود را
نوازش نمی کند.
- باران:
مدتهاست
خشکسالی بی معنی است؛
از چشم های دلتنگِ من
همیشه باران می بارد
- دیدار:
گو آمدنت را!
که با هر قدم ای یار
ویران تو کنی
این خانهٔ تنهاییِ ما را
- فاصله:
تو در طلب خدایی
و من به رهِ میخانه
چنین فاصله باشد و،
کجا ما به هم برسیم؟!
- جا مانده:
سالهاست رفته ای از کنارم
اما
تمامت جا مانده است
کنارِ من...
- تنهایی من:
آن جغد شوم
که بر پرچین شب
میخواند آواز
تنهاییِ من است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شعر پریسکه
- دلمشغولی:
مشغولم
به «دوست داشتنت»
و این زیباترین،
دل مشغولی دنیای من است.
- دوست داشتنت:
و دوست داشتنت
یک حس خوب است
مانند برگشتن از اغما!
- حرف زیبا:
زیباترین حرف الفباست
"واوی" که
میان من و توست!
- نام تو:
به درخت خشکیده
نام تو را گفتم
جوانه زد.
- نوستالوژی:
نوستالوژی غمگینی ست
رفتن تو
فوران دلتنگی
در اضطراب شهری سیمانی
- مزرعهٔ خاطراتمان:
مزرعهٔ خاطراتمان را
آبیاری می کنم
گاه و بی گاه
با اشک و آه.
- یادِ تو:
گرچه نیستی
اما،
یاد تو
تمام تاریخ مرا پر کرده است.
- دستان پدر:
گونی های سیمان می دانند
چرا کارگر پیر
صورت دخترک خود را
نوازش نمی کند.
- باران:
مدتهاست
خشکسالی بی معنی است؛
از چشم های دلتنگِ من
همیشه باران می بارد
- دیدار:
گو آمدنت را!
که با هر قدم ای یار
ویران تو کنی
این خانهٔ تنهاییِ ما را
- فاصله:
تو در طلب خدایی
و من به رهِ میخانه
چنین فاصله باشد و،
کجا ما به هم برسیم؟!
- جا مانده:
سالهاست رفته ای از کنارم
اما
تمامت جا مانده است
کنارِ من...
- تنهایی من:
آن جغد شوم
که بر پرچین شب
میخواند آواز
تنهاییِ من است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شعر پریسکه