«رزق لایحتسب»؛ پیام امید به جامعه متقی و متوکل


«رزق لایحتسب»؛ پیام امید به جامعه متقی و متوکل

تعبیر «رزق لایحتسب»‌که در آیه 3 سوره طلاق بیان شده، به این مفهوم است که فرد و جامعه برخوردار از تقوا و توکل، هیچگاه اولا غرق در محاسبات مادی و دنیایی نشده و ثانیا هیچگاه امید خود را از دست نمی‌دهد و معتقد است خداوند حتی در سخت‌ترین لحظات از جایی که کسی تصور نمی‌کند امدادها و عنایات خود را می‌رساند و لذا پیام این آیه به جامعه متقی و متوکل این است...

«رزق لایحتسب»؛ پیام امید به جامعه متقی و متوکل

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، به مناسبت سالروز بیعت همافران با امام خمینی(ره) در روز 19 بهمن، این اتفاق را مصداق بارز تعبیر قرآنی «رزق لایُحتَسَب» بیان کرده و فرمودند: « این یکی از درس‌های نوزدهم بهمن است؛ این در محاسباتِ امروز ما هم بایستی وجود داشته باشد؛ من این را میخواهم بگویم. باید بدانید که ممکن است دشمن از جایی ضربه بخورد که انتظار ندارد، و شما که بنده‌ خدا و مؤمن بِالله و در راه صراط مستقیم هستید، از جایی برایتان عایدی به وجود بیاید که «رزق لایُحتَسَب» باشد و انتظارش را نداشته باشید. به نظر من این خیلی نکته‌ی اساسی‌ای است که ما توجّه کنیم همه‌ حوادث عالم بر اساس محاسبات مادّی و دنیایی نیست؛ این هم جزو محاسبات است که گاهی اوقات خدای متعال یک راه میان‌بُری را به وجود می‌آورد، یک حرکت این‌چنینی را به وجود می‌آورد.»

این تعبیر قرآنی بخشی از آیه 3 سوره طلاق است که خداوند می‌فرماید: «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» (و از جایى که حسابش را نمى‌کند، به او روزى مى‌رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‌رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‌اى مقرر کرده است.)

توجه به امدادهای الهی در کنار محاسبات مادی

این آیه شریفه انسان را به این مسئله دعوت می‌کند که همواره در محاسبات و بررسی‌ها و تحلیل‌ها در موضوعات و حوز‌ه‌های مختلف از زندگی فردی گرفته تا مسائل سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی، در عین توجه به مسائل مادی و مطالعات و ارزیابی‌های عقلانی، محاسبات غیر مادی یا فرامادی که در اختیار پروردگار است را کنار نگذاشته و آنها را از مجموعه محاسبات خود حذف نکند.

این مسئله بدین خاطر است که اولا انسان به خود مغرور نشده و خود را دانای کل نپندارد و ثانیا روحیه تسلیم و توکل در برابر خدا را در انسان تقویت می‌کند تا انسان به ویژه در لحظات تنگنا و بحرانی که تعقل و محاسبات مادی کاری از پیش نمی‌برد با ایمان و اعتقاد بالا دست خداوند را برتر از همه قدرت‌ها دانسته و به او پناه ببرد و خدواند نیز از جایی که هیچ کس متصور نیست کمک و عنایت خود را برساند.

تقوا؛ لازمه اول بهره‌مندی از «رزق لایحتسب»

مرحوم علامه طباطبایی در شرح و تفسیر این آیه می‌فرماید: «هر کس از خدا بترسد و بـه حـقـیـقـت مـعـنـاى کـلمـه پـروا داشـتـه بـاشـد - کـه البـتـه چـنـیـن تـقـوایـى حـاصـل نـمـى‌شـود مـگـر بـا مـعرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او - و سپس به خاطر رعـایـت جـانـب او از مـحـرمـات و تـرک واجـبـات - کـه لازمـه آن ایـن است که اراده نکند مگر فـعـل و تـرکى را که او اراده کرده باشد، و لازمه این هم آن است که اراده‌اش در اراده خداى تعالى مستهلک شده باشد - چنین کسى هیچ عملى انجام نمى‌دهد مگر از اراده‌اى از خدا.

لازمه این نیز آن است که خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملک خداى تعالى بداند، آن هم ملک طلق او، و او را مالک على‌الاطلاق خود بداند، مالکى که به هر که بخواهد مى‌تـوانـد در ملکش تصرف کند، و این ملکیت همان ولایت خدایى است که خدا با آن ولایت متولى امـر بـنده‌اش مى‌باشد، پس براى بنده از ملک حقیقى چیزى باقى نمى‌ماند مگر آنچه که خداى سبحان تملیکش کرده باشد، تازه همان را هم که او دارد باز به ملکیت خدا باقى است و ملک همه اش از خداى عزوجل است.

ایـنـجـاسـت کـه خـداى تـعـالى چـنـیـن بـنـده‌اى را بـه حـکـم «و یـجـعـل له مـخـرجا» (آیه 2 سوره طلاق) از تنگناى وهم و زندان شرک نجات مى‌دهد، دیگر به اسباب ظاهرى دلبسته نیست و به حکم «و یرزقه من حیث لا یحتسب» از جایى که او احتمالش را هم ندهد رزق مـادى و مـعـنـویـش ‍ را فـراهـم مـى‌کـنـد، امـا رزق مادیش را بدون پیش‌بینى خود او مى‌رسـانـد، بـراى ایـنـکـه او قـبـل از رسـیـدن بـه چـنـیـن تـوکـلى رزق خـود را حـاصـل دسـتـرنـج خـود و اثـر اسـبـاب ظـاهـرى مـى‌دانـسـت؛ هـمـان اسـبابـى کـه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم که بسیار زیادند جز به اندکى اطلاع نداشت و مـثلش مثل کسى بود که در شبى بس ظلمانى نور بسیار ضعیفى پیش پایش را روشن کرده باشد و از ماوراى آن فضاى اندک بى‌خبر باشد. ولیکن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد و او است که اسباب و مسببات را پشت سر هم مى‌چیند و هر طورى که بخواهد نظام مى‌بـخـشد و به هر یک از آن اسباب بخواهد اجازه تأثیر مى‌دهد؛ تاثیرى که خود بنده چنان تاثیرى براى آن سراغ نداشته است.

امـا رزق مـعـنـویـش را - که رزق حقیقى هم همان است، چون مایه حیات جان انسانى است، و رزقى است فناناپذیر - بدون پیش‌بینى خود او مى‌رساند، دلیلش این است که انسان نه از چنین رزقى آگهى دارد و نه مى‌داند که از چه راهى به وى مى‌رسد.

خـداى سـبـحـان کـه ولى و عـهـده‌دار سـرپـرسـتـى بـنـده مـتـوکـل خـویـش اسـت، او را از پـرتگاه هلاکت بیرون مى‌کشد و از طریقى که خود او پیش‌بینى آن را نمى‌کند، روزى مى‌دهد و چـنـیـن بـنـده‌اى بـه خـاطـر ایـنـکـه بـر خـداى تـعـالى تـوکـل کـرده و هـمـه امـور خـود را بـه او واگـذار نـمـوده، هـیـچ چـیـز از کـمـال و از نـعـمت‌هایى را که قدرت به دست آوردن آن را در خود مى‌بیند از دست نمى‌دهد، خلاصه آنچه را که امیدوار بود به وسیله سعى و کوشش خود به دست آورد همان را خداى تـعـالى بـرایـش فـراهـم مـى‌کند، بـراى ایـنـکـه او بـه وى تـوکـل کـرد و کـسى که بر خدا توکل کند، خدا همه‌کاره او مى‌شود، و هیچ سبب از اسباب ظاهرى این‌طور نیست، براى اینکه هر سببى را که در نظر بگیرى یک‌بار کارگر مى‌افتد بار دیگر نمى‌افتد، ولى خداى تعالى این طور نیست؛ «ان اللّه بالغ امره». چون خدا بـه کـار خـود مـى‌رسـد و تـمـامـى امـور در حـیـطـه قـدرت خـداى تـعـالى اسـت؛ «قـد جعل اللّه لکل شى قدرا». وقتى حدود و اندازه هر موجودى را خداى تعالى معین مى‌کند، بنده متوکل هم یکى از موجودات است، او نیز از تحت قدرت خدا خارج نیست، پس اندازه‌ها و حدود او نیز به دست خدا است.

چـنـیـن مـقامى تنها نصیب صالحین از اولیاى این امت مى شود. اما افراد پایین‌تر، افراد مـتـوسـط از اهـل تـقـوى کـه درجـات پـایـیـن‌تـرى از حـیـث مـعـرفـت و عـمـل دارنـد، از مـوهـبـت ولایـت خـدایـى هـم آن مـقـدارى بـرخـوردارنـد کـه با اخلاص ایمان و اعـمـال صـالح‌شـان مطابقت دارد و چنان نیست که هیچ بهره‌اى از این موهبت نداشته باشند؛ چگونه محروم باشند با اینکه خداى فرموده: «و اللّه ولى المؤمنین» و جاى دیگر به طور مطلق فرموده: «و اللّه ولى المتقین».

آرى هـمـیـن کـه به دین حق متدین هستند و این سنت حیات را پذیرفته، ورود و خروجشان در امـور نـاشـى از اراده خـداى تـعـالى اسـت، خـود تـقـوى اللّه و توکل بر او است، براى اینکه این گونه افراد مؤمن و متقى اراده خداى تعالى را در جاى اراده خـودشـان قـرار داده‌انـد، در نـتـیـجه به همان مقدار از سعادت زندگى برخوردار مى‌شـونـد و خداى تعالى برایشان از هر ناملایمى مخرجى قرار مى‌دهد، و از جایى که خود آنان به فکرشان نرسد روزی‌‌شان مى‌دهد و پروردگارشان کافى ایشان است و او به کـار خـود مـى‌رسـد و اراده خود را به کرسى مى‌نشاند، و چگونه چنین نباشد با اینکه او است که براى هر چیزى قدر و مقدارى معین کرده است.

و این مؤمنین از محرومیت از سعادت هم آن مقدار سهم دارند که شرک در ایمان و عملشان رخنه کرده باشد و رخـنـه هـم مـى‌کند، چون همانطور که در بالا گفتیم غیر از صالحان از اولیاى خدا، آنها کـه از رتـبـه پـایـیـن‌ترند از شرک خالى نیستند، همچنان که فرمود: «و ما یومن اکثرهم بـاللّه الا و هم مشرکون» و از سوى دیگر به طور مطلق فرموده «ان اللّه لا یغفر ان یشرک به».

برمبنای این تفسیر رساندن روزی و کمک از جای غیر قابل تصور و پیش‌بینی‌شده از سوی خدا تنها مختص صالحان نیست بلکه هر کس به اندازه ایمان و معرفت به خدا و توکل بر او از این لطف و موهبت الهی بهره‌مند می‌شود و این هم براساس همان عدل الهی است.

گام دوم؛ توکل به خدا

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه با بیان اینکه این آیه و مجموعه آیات سوره طلاق درباره طلاق و احکام مربوطه به آن است بیان می‌دارد که «ولى مـحـتـواى گـسـتـرده‌اى دارد کـه سـایـر مـوارد را نـیـز شـامـل مـى‌شـود و وعـده امـیـد‌بـخـشـى اسـت از سـوى خـداونـد بـه هـمـه پـرهـیـزکـاران و تـوکـل‌کنندگان که سرانجام لطف الهى آنها را مى‌گیرد و از پیچ و خم مشکلات عبور مى‌دهد و به افق تابناک سعادت رهنمون مى‌گردد و سختى‌هاى معیشت را برطرف مى‌سازد و ابرهاى تیره و تار مشکلات را از آسمان زندگى آنها کنار مى‌زند.

جمله (قد جعل الله لکل شى ء قدرا) اشاره لطیفى است به نظامى که حاکم بر تشریح و تـکـوین است یعنى این دستورهایى که خداوند در مورد طلاق و غیر آن صادر فرموده همه طبق حساب و اندازه‌گیرى دقیق و حکیمانه‌اى است، همچنین مشکلاتى که در طول زندگى انسان چه در مسئله زناشویى و چه در غیر آن رخ مى‌دهـد هـر کـدام انـدازه و حـسـاب و مـصـلحـت و پایانى دارد، نباید به هنگام بروز این حوادث دسـتـپـاچـه شـونـد و زبـان بـه شـکـوه بـگـشـایـنـد و یـا بـراى حل مشکلات به بى تقوایی‌ها توسل جویند، بلکه باید با نیروى تقوا و خویشتندارى به جنگ آنها بروند و حل نهایى را از خدا بخواهند.

نکته‌ها:
1 - تقوا و نجات از مشکلات

آیـات فـوق از امـیـدبـخـش‌ترین آیـات قـرآن مـجـیـد اسـت کـه تـلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضیا مى‌بخشد، پرده‌هاى یأس و نومیدى را مى‌درد، شعاع‌هاى حیات‌بخش امید را به قلب مى‌تاباند و به تمام افراد پرهیزگار با تقوا وعده نجات و حل مشکلات مى‌دهد.

2ـ روح توکل

مـنـظـور از تـوکـل بـر خـدا، ایـن اسـت کـه انـسـان تـلاشـگـر کار خود را به او واگذارد و حـل مـشـکـلات خـویـش را از او بخواهد، خدائى که از تمام نیازهاى او آگاه است ، خدائى که نسبت به او، رحیم و مهربان است و خدایى که قدرت به حل هر مشکلى دارد. کـسـى کـه داراى روح تـوکـل اسـت، هـرگـز یأس و نـومـیدى را به خود راه نمى‌دهد، در بـرابـر مـشکلات احساس ضعف و زبونى نمى‌کند، در برابر حوادث سخت، مقاوم است و هـمـیـن فـرهـنـگ و عـقـیده چنان قدرت روانى به او مى‌دهد که مى‌تواند بر مشکلات پیروز شـود، و از سـوى دیگر امدادهاى غیبى که به متوکلان نوید داده شده است به یارى او مى‌آید و او را از شکست و ناتوانى رهایى مى‌بخشد. بدیهى است توکل به این معنى همیشه توأم با جهاد و تلاش و کوشش است، نه تنبلى و فرار از مسئولیت‌ها.»

آیه امیدبخش

براین مبنا می‌توان گفت این آیه مصداق این ضرب‌المثل معروف است که «در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است»؛ و این امر مستلزم توکل بر خدا در عین تلاش و کوشش است. آیه‌ای که می‌تواند با رسوخ و نفوذ در یک جامعه تحول فرهنگی عظیمی ایجاد کند و یک ملت را حتی در لحظات سخت، امیدوار به آینده بهتر نگه دارد که این امیدواری کلید آغاز تحرک و پویایی است.

حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور نکاتی را پیرامون این آیه برمی‌شمرد که به شرح ذیل است:
1ـ زن و شوهرى که به ناچار با طلاق از هم جدا مى‌شوند، اگر تقوا را مراعات کنند، مشمول لطف ویژه خداوند مى‌شوند. «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
2ـ کسانى که با گناه زندگى خود را تأمین مى‌کنند، راه دریافت روزى‌هاى پیش بینى نشده را به روى خود مى‌بندند.
3ـ اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست.
4ـ رعایت امور معنوى، در زندگى مادّى اثرگذار است.
5ـ انسان متقى، خواست خود را در مسیر خواست و اراده خدا قرار مى‌دهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نیز به بن‌بست نخواهد رسید.
6ـ همیشه رزق زیاد وابسته به کار زیاد نیست.
7ـ تقوا و توکل دو اهرم براى خروج از بن بست است.
8ـ براى تأمین زندگى امروز، تقوا‌ و براى آینده، توکل لازم است.
9ـ تقوا، مقدّم بر توکل است.
10ـ بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى کارآمد و کافى نیست.
11ـ در اراده و خواست تمام افراد و حکومت‌ها، احتمال شکست و ناکارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى که شکست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است.
12ـ دلیل توکل ما، قدرت بى نهایت الهى است.
13ـ معناى توکل ما و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواسته‌هاى خود مى‌رسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و کتاب دارد.

رهبر معظم انقلاب نیز درباره این آیه در 19 بهمن 1395 فرمودند: «رزق لایُحتسب را همیشه در محاسبات‌تان به‌طور اجمال در نظر داشته باشید. درست است که محاسبات عقلانی و مادّی، تأثیرگذارند، در این شکّی نیست، و لازمند -هیچ آموزشی از آموزش‌های اسلام به ما نمی‌گوید که محاسبات عقلانی نکنید، محاسبات فکری و مادّی انجام ندهید؛ نه، حتماً باید محاسبه کرد- امّا یک جایی هم باز بگذارید برای محاسباتی فراتر از مسائل مادّی؛ فراتر از آنچه به عقل انسان می‌رسد؛ این، رزق لایُحتسب است؛ این همان چیزی است که محاسبه نشده است و به ما می‌رسد؛ این در همه‌ محاسبات ما وجود دارد؛ در همه‌ کارهای جبهه‌ مؤمن، این را باید رعایت کرد و در نظر داشت و انتظارش را داشت.»

در واقع این آیه بیان می‌کند که جامعه متقی و متوکل نباید هیچگاه خود را در بن‌بست ببیند و با باور به رسیدن عنایت و لطف الهی از جایی غیر قابل تصور، امید به آینده را در عین تلاش و پویایی، در خود زنده نگه دارد. به عبارتی پیام این آیه زانوی غم به بغل گرفتن و رو به ذکر و دعای صرف نیست، بلکه تلاش مضاعف با امید داشتن به حتمی بودن عنایت و کمک پروردگار است که این خود عامل رشد و پبشرفت یک جامعه است.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


آموزش: چگونه گوشی سرقت شده یا گم شده را پیدا کنیم؟