روحم در کالبدم نمی گنجد ،
بی مهابا فقط تو را می خواند
و به سویت پر می کشد.
دیوانه وار....
در هیاهوی این روزگار بی مهر
به تمام کوچه پس کوچه های اطراف سرک می کشد،
تا شاید نشانه ای از تو بیابد ،
ولی هرچه بیشتر تکاپو و کنکاش می کند کمتر می یابد .
چقدر بی تو تنهایی سخت است .
انگار نه انگار که...
سالیانی دراز در تنهایی...
میان مردمانی که بویی از محبت نبرده اند زندگی کرده ام .
ندای قلبم را بشنو........
که چنان سراسیمه و بغض آلود ...
همچون کودکی گمگشته
تمنای شنیدن صدای پر مهرِ و آشنای عزیزانش را دارد ،
تا از بند هولناک تنهایی رهایی یابد.
مرا دریااااب...
که بی تو گمشده ام
بی مهابا فقط تو را می خواند
و به سویت پر می کشد.
دیوانه وار....
در هیاهوی این روزگار بی مهر
به تمام کوچه پس کوچه های اطراف سرک می کشد،
تا شاید نشانه ای از تو بیابد ،
ولی هرچه بیشتر تکاپو و کنکاش می کند کمتر می یابد .
چقدر بی تو تنهایی سخت است .
انگار نه انگار که...
سالیانی دراز در تنهایی...
میان مردمانی که بویی از محبت نبرده اند زندگی کرده ام .
ندای قلبم را بشنو........
که چنان سراسیمه و بغض آلود ...
همچون کودکی گمگشته
تمنای شنیدن صدای پر مهرِ و آشنای عزیزانش را دارد ،
تا از بند هولناک تنهایی رهایی یابد.
مرا دریااااب...
که بی تو گمشده ام