( چشم تو )
چشم تو یک حادثه بود
یک تصادف که کشته ها میداد
من فرارکردم و باز
هی نگاهت به من ندا میداد
چشم تو کنار پنجره بود
پنجره خسته بود و بسته نبود
باد رم کرده بود آن شب
آسمان شروع به بارش کرد
باد هم تو را نوازش کرد
حدس میزدم که این غوغا
آن نگاه مست بی پروا
قلب من را نشانه می گیرد
جای منطق علاقه می شیند
ماه آن شب کلافه آمده بود
آسمان بی ستاره آمده بود
چشم تو کنار پنجره و
قلب من رو به روی تو بود
باد تندی دوباره وزید
ماه پشت ابر تیره خزید
پنجره بسته شد و دگر
قلب من به تو نرسید
من کشته شد درون خودم
آن علاقه کار خود را کرد
پنجره بسته شد و دلم
با نگاه تو تصادف کرد
(حمید میرزانژاد)
اسفند
چشم تو یک حادثه بود
یک تصادف که کشته ها میداد
من فرارکردم و باز
هی نگاهت به من ندا میداد
چشم تو کنار پنجره بود
پنجره خسته بود و بسته نبود
باد رم کرده بود آن شب
آسمان شروع به بارش کرد
باد هم تو را نوازش کرد
حدس میزدم که این غوغا
آن نگاه مست بی پروا
قلب من را نشانه می گیرد
جای منطق علاقه می شیند
ماه آن شب کلافه آمده بود
آسمان بی ستاره آمده بود
چشم تو کنار پنجره و
قلب من رو به روی تو بود
باد تندی دوباره وزید
ماه پشت ابر تیره خزید
پنجره بسته شد و دگر
قلب من به تو نرسید
من کشته شد درون خودم
آن علاقه کار خود را کرد
پنجره بسته شد و دلم
با نگاه تو تصادف کرد
(حمید میرزانژاد)
اسفند