سروده‌هایی در رثای باب الحوائج(ع)|شد سال ما تحویل با موسی بن جعفر


سروده‌هایی در رثای باب الحوائج(ع)|شد سال ما تحویل با موسی بن جعفر

اشعار ویژه شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام منتشر شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ موسی بن جعفر علیه السلام معروف به امام موسی کاظم(ع) و ملقب باب الحوائج (128-183ق) هفتمین امام شیعیان است. ایشان در سال 128قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد و در سال 148قمری پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران 35 ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در بیست و پنجم رجب سال 183قمری در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.

حجت الاسلام محسن حنیفی

محبوس کرده در وسط سینه آه را
کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را

او بانی نجات تمام اسیرهاست
یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را

بر میله ی قفس زده بال شکسته را
تا که رفیق گریه کند هر نگاه را

ازجور تازیانه تن او کبود شد
بایاد کوچه کرده تنش این سیاه را

راه نفس کشیدن او بسته می شود
هنگام نقل اینکه...کسی بسته راه را

پایش شکست و پایه ی کرسی کشید آه
برپای سلسله بنویس این گناه را

یک سو سپاه سندی و یک سو سپاه شمر
هم دست کرده سلسله هردو سپاه را

برروی تخته پاره لهوفی نهاده اند
که گریه کرده دم ب دم قتلگاه را

سیدحسن رستگار

بر در این خانه می آیم که این در بسته نیست
هر دری هم بسته باشد این در آخر بسته نیست

خانه ی موسای ی کاظم قبله ی حاجات ماست
چشمهایش بر گدای زار و مضطر بسته نیست

دست را وا کن بگیر از دستهایش کیسه را
چشم را وا کن ببینی غیر زر در بسته نیست

او کریم است و کریمان ریزه خوار خوان او
تا ابد این سفره ی دردانه پرور بسته نیست

کاظمین و مشهد و شیراز و قم در چار سمت
مرز ها در کشور موسی ابن جعفر بسته نیست

گندمی از گوشه ی صحنش برایم کافی است
در حریم قدسی اش بال کبوتر بسته نیست

از غل و زنجیر حرفی هم نباشد باز هم
روضه های رنج هایش آنچنان سربسته نیست

روضه تکرار گریزِ سوزناک کوچه است
دست موسی بسته یعنی دست حیدر بسته است

مجتبی دسترنج

شد سال ما تحویل با موسی بن جعفر
با ذکر یا مظلوم، یا موسی بن جعفر

امسال لطفش شامل حال گدا شد
گویند چون شاه و گدا موسی بن جعفر

با هفت سینِ دل عجین شد نام نیکوش
آن سرور و سالار ما موسی بن جعفر

دستِ گدایان را بگیرد از روی مهر
در هر خطر، در هر بلا موسی بن جعفر

با روضه اَش آغاز شد یک سال دیگر،
تا که کند الطاف ها موسی بن جعفر

باب الحوائج، کاظمِ آل محمد
آن بنده ی خوب خدا موسی بن جعفر

فرزندِ زهرا، وارث حقِ ولایت
موسای طورِ مرتضی، موسی بن جعفر

از کاظمین اَش عطر آل الله آید
هم مشهد است و کربلا موسی بن جعفر

در کُنج زندان عاقبت گردید مسموم
شد ناله اَش واویلتا، موسی بن جعفر

از جور زندانبان ندارد جای سالم،
اُفتاده گر حالا زِ پا موسی بن جعفر

از دوریِ معصومه اَش دِق کرد آخِر
بی تاب شد دور از رضا موسی بن جعفر

بر روی تختِ در تنش تشییع گردید
ای"ملتمس"کُن ناله، وا موسی بن جعفر..

قاسم نعمتی

مُردم ز غربت تا شبِ تارم سحر شد
تنها غُل و زنجیر از حالم خبر شد

درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم
من ضربه ها خوردم که این رَه بی خطر شد

از این قیامی که دگر شکل رکوع است
طوبایِ این مذهب همیشه بارور شد

قعرِ سجون در پنجه هایِ سردِ زندان
آهم به هر دیوار خورد وبی اثر شد

سِندی چه آورده سرم شیعه نداند
از چه ز خون آبه همیشه دیده تر شد

از خون ِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل
بر ضربه هایش دستهای من سپر شد

از بسکه پیچیده به دورم تازیانه
از چادرِ مادر لباسم پاره تر شد

سر پنجه های آهنین چکمه هایش
بر پهلویم کاری شبیهِ میخ در شد

سربسته گویم بی ادب حرفِ بدی زد
با ناسزاهایش غرورم شعله ور شد

گر مویِ پیشانی بهم می ریخت اما
شکل محاسن از سرم آشفته تر شد

در دستِ این نامرد چون گودیِ گودال
حتی بلندیِ محاسن، درد سر شد

درپیشِ چشمِ مادرم سر را بریدند
ازاین مصیبت مادر ما نوحه گر شد

وقتی که با ضربه جدا می کرد سر را
فریادهایِ «یا بنی» بیشتر شد

«نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بعد الظّهر »یعنی
زیرِ سمِ مرکب بدن زیر و زِبَر شد

دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه
در کوچه و بازار زینب در به در شد

زینب کجا و سکّویِ برده فروشان
در مَعرَضِ چشمان صدها رهگذر شد

رأسِ بریده چند جا خون گریه کرده
در مجلسِ نامحرمان حرفی دگر شد

لبهایِ خشکی که ضریحِ مصطفی بود
بازیِ دستِ خیزران در تشتِ زر شد

میلاد عرفانپور

زندانی خویشیم ما، موسی‌بن‌جعفر!
ما را رهایی بخش یا موسی‌بن‌جعفر!

دارد میاید سال نو، تقویم می گفت
آغاز این سال است با «موسی‌بن‌جعفر»

گفتم خدا، احمد، علی، زهرا، حسن... آه
دل را رساندم باز تا «موسی بن جعفر»

با دست خالی آمدم تا سال‌تحویل
گفتم تو را جان رضا، موسی‌بن‌جعفر!

از من دوباره خواهش و از تو گشایش
یا حضرت مشکل‌گشا، موسی‌بن‌جعفر!

دل‌ها حرم شد، یار بی زائر نمانده‌ست
ماییم و یک دنیا دعا، موسی‌بن‌جعفر!

از تو هوایی تازه می‌خواهد دل ما
با گریه‌های بی‌هوا، موسی‌بن‌جعفر!

پس حال ما کی می‌رسد تا احسن‌الحال؟
کوتاه کن این راه را موسی‌بن‌جعفر!

سالی پراز سیل و بلا و ابتلا رفت
امسال اما با شما، موسی‌بن‌جعفر!

ولی الله کلامی زنجانی

ما آل هاشمیم حقارت زما بری است
آئینمان مبارزه با ظلم وخود سری است

ما آل هاشمیم وچه تشویشمان ز حبس
آید به زیر پرچم ما هرکه حیدری است

گر در عراق سکّه ی ما را نمی خرند!
جای شگفت نیست که الله مشتری است

افتاده ذوالفقار اگر از دست اهلبیت
آن تیغ در تصٌرف فرزند عسکری است

مهدیّ ما دمی که بپا خیزد از حجاز
آن روز، روز نصر وقیام سراسری است

درسجده گریه کردم وهارون به طعنه گفت
گریه نشان ضعف وخلاف دلاوری است

او بی خبر ز منزلت آل هاشم است
گریه پس از نماز زِ آداب صفدری است

زد تازیانه سِندِ لعین. گفتمش، بزن
این تازیانه خوردن ما ارث مادری است

ما را به جرم عشق، به زنجیر بسته اند
تقصیرمان حمایتِ دین پیمبری است

این خیمه شُعبه ای بود از خیمه حسین
این انقلاب، ادامه آن راه ورهبری است

نازم به کشته ای که زجان دست شُست
وگفت
معیار سربلندیِ عشاق، بی سری است

بی معرفت مباش "کلامی" به اهلبیت
مولاشناسی از ادب و شرط نوکری است

هر دم حسین را به ابوالفضل ده قسم
این عهد نامه ویژه ی تُرکان آذری است

انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس عجیبی که منوچهر هادی از دخترش موقع سال تحویل رو کرد+ عکس