«رحمة للعالمین»؛ تجلی صفت الهی «ارحم‌الراحمین» / آیا پیامبر(ص) مصداق «اشداء علی الکفار» بود؟


«رحمة للعالمین»؛ تجلی صفت الهی «ارحم‌الراحمین» / آیا پیامبر(ص) مصداق «اشداء علی الکفار» بود؟

محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: آیه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» شامل پیامبر(ص) نمی‌شود. زیرا پیامبر(ص) فقط میان مسلمانان رحیم نبود و به تعبیر صریح قرآن او «رحمة للعالمین» است.

«رحمة للعالمین»؛ تجلی صفت الهی «ارحم‌الراحمین» / آیا پیامبر(ص) مصداق «اشداء علی الکفار» بود؟

امروز 27 رجب، مصادف با سالروز مبعث پیامبر اکرم(ص) است. روزی که خداوند با برگزیدن حضرت محمد(ص) انقلاب و تحولی شگرف در عالم هستی رقم زد. خبرنگار ایکنا در همین رابطه گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام محمد صحتی سردرودی، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام داشته که متن آن را در ادامه می‌خوانید با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این گفت‌وگو فقط نقطه‌نظرات مصاحبه‌شوندگان گرامی است و ایکنا درصدد تأیید یا رد این مطالب نیست.

ایکنا- با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) هدف رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاق بیان کردند و قرآن کریم پیامبر(ص) را رحمه للعالمین معرفی می‌کند، از این دو مقوله چه پیام‌هایی می‌توان استنتاج کرد؟

خداوند مکارم‌الاخلاق را فطرتا در انسان نهادینه ساخته، ولی کار پیامبر(ص) این است که این استعداد را در انسان شکوفا سازد و از قوه به فعل درآورد. این معنای حدیثِ مکارم‌الاخلاق متواتر است و قرآن و رفتار و گفتارِ مستند پیامبر نیز محتوای این حدیث را تایید می‌کند. خود این حدیث هم اسنادی دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، در آن تردیدی نیست و همسو و مکمل همان آیۀ «رحمة للعالمین» است که خداوند متعال در قرآن با صراحت می‌گوید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛ ما تو را نفرستادیم مگر اینکه رحمتی برای جهانیان باشی». در این آیه و آن حدیث، معانی مفید فراوان است، مجال مفصل‌تری می‌خواهد تا بلکه انسان بتواند حق این معنای مهم را ادا کند. پیام‌آوری پیامبر(ص) برای این بود که خُلق‌وخوهای کریمانه و بزرگوارانه در میان انسان‌ها فرصتِ بروز و ظهور بیشتری بیابند. این موضوع در قرآن مؤیّدات زیادی دارد که از جملۀ آنها، آیۀ شریفۀ کرامت است: «و لقد کرّمنا بنی آدم؛ ما انسان را کریم آفریدیم». یعنی انسان ذاتا حقِ کرامت دارد و این حق، خدادادی است. انسان با همین حق از مادر زاده می‌شود و پیامبر(ص) مبعوث شد تا این کرامت را تکمیل کند. در آیۀ کرامت، خداوند به هستیِ خود سوگند می‌خورد که انسان را صرف‌نظر از دین و مذهب و هر چیز دیگر، ذاتاٌ کریم آفریده است تا حقِ کرامت داشته باشد و بزرگوارانه زندگی کند. کسی حق ندارد او را تحقیر کرده یا اندیشه‌ای را به او تحمیل کند.

اخلاق سه درجه دارد؛ درجۀ اول یا مرحلۀ ابتدایی و نازل آن، محاسن اخلاق یا همان پندار، گفتار و رفتار نیک است. در درجۀ دوم، فضایل اخلاقی قرار دارد، یعنی خلق‌وخوهای بیشتر و برتر از درجۀ اول. محاسن اخلاق یعنی اینکه وقتی کسی به ما خوبی کرد، ما هم آن‌قدر به او خوبی کنیم که دیگر مدیونش نباشیم. در مرحلۀ فضایل اخلاقی، ما بیشتر از کسی که به ما خوبی کرده است، به او خوبی می‌کنیم و خیر می‌رسانیم. مکارم‌الاخلاق از هر دوی این‌ها فراتر و مفیدتر بوده و همان است که در بزنگاه‌ها و بحران‌ها گره‌گشاست. مکارم‌الاخلاق به این معناست که اگر کسی به ما بدی کرد، ما بدی او را نه با بدی بلکه با خوبی پاسخ دهیم. انسانی کریم و بزرگوار است و مکارم‌الاخلاق دارد که بدی‌ها را با خوبی‌ها جواب دهد. همین معنا در نهج‌البلاغه و در خطبه متقیان هم آمده است. از امام صادق(ع) پرسیدند مکارم‌الاخلاق چیست که پیامبر(ص) می‌فرمایند برای تکمیل آن مبعوث شده‌ام، ایشان جواب دادند: «العفو عمن ظلمک و صله من قطعک و اعطاء من حرمک؛ کسی را که به تو ظلم کرده عفو کنی و با کسی که از تو گسسته است پیوند برقرار کنی و بذل و بخشش بدون چشمداشت داشته باشی به کسی که قبلا تو را محروم ساخته است». این معنای مکارم‌الاخلاق، آموزه بزرگ تمام ادیان و انسان‌های فرزانه در طول تاریخ بوده است.

جای تاسف اینجاست که تاریخ آغشته به تحریفات، اسرائیلیات، نصرانیات و اخبارِ ساختگی فراوان است که اجازه نمی‌دهد انسان‌ها به پیام‌آورِ مهر و محبت و عفو و عشق، حضرت محمد مصطفی(ص) نزدیک شوند؛ مثل قصۀ بنی‌قریظه که صهیونیست‌های افراطی در طول تاریخ آن‌قدر تراژدی ساختگی و دروغین شبیه آن ساخته‌اند که شاید آخرین آنها هولوکاست باشد. این قصه که بر مبنای آن، در مدینه به دستور پیامبر(ص)، مردان قبیله بنی‌قریظه قتل‌عام و زنان و کودکان‌شان اسیر تصور شده‌اند، با کلیت قرآن در تضاد و تعارض است و احمد بن حنبل، امام حنابله، کسی را که اولین بار نقل‌ کنندۀ این قصه بوده، زندیق خوانده است. یا اینکه گفته می‌شود پیامبر(ص) بعد از فتح مکه دستور به ترور فلان شاعر داده، تهمت و افترا به ایشان است. قرآن، تنها سند سالم برای شناخت اسلام و تاریخ زندگانی پیامبر(ص) محسوب می‌شود، وگرنه تاریخ به اسطوره‌ها، افسانه‌ها و قصه‌ها آغشته بوده و حق را از باطل بیرون کشیدن در تاریخ بسیار دشوار است. قرآن از همان ابتدا کتابت می‌شد، شکل مکتوب داشت و در میان همگان اعم از دوست و دشمن پخش بود، بنابراین ما باید به قرآن استناد کنیم و هر سخن دیگری را که مربوط به تاریخ اسلام و پیامبر(ص) است، با قرآن بسنجیم.

تحریف دیگری که مانع فهم درست رحمة للعالمین و تکمیلِ مکارم اخلاق می‌شود، اسرائیلیات یا اخبارِ ساختگیِ یهودیانِ افراطی و تندرو نام دارد که از همان ابتدا در تفاسیرِ غیرِ مستندِ قرآن رسوخ کرد و بعدها سیاستمداران، خشونت‌طلبان و بحران‌سازان به این اخبارِ جعلی دامن زدند که هنوز هم در تیراژهای مختلف و با بودجه‌های میلیاردی منتشر می‌شود. یکی از این تحریفات، تحریف معنوی آیه شریفه‌ای است که می‌فرماید: «مُحَمّد رَسولُ الله؛ محمد فرستاده خداست». در اینجا سخن تمام می‌شود و در ادامه می‌فرماید: «وَالذین معه اشدّاء علی الکفار و رحماء بینهم؛ و آنان که با او هستند و پیرامونش را گرفته‌اند، کسانی هستند که در برابر کفار سختگیر ولی میان خودشان رحیم و مهربان‌اند». برخی می‌گویند در اینجا، «اشداء» به معنی اقویاست. این آیه به هیچ وجه شامل پیامبر(ص) نمی‌شود. جمله اول تمام و «واو» بعد از آن، «واو استیناف» است، «واو عطف» نیست. در جمله «محمد رسول الله»، محمد، مبتدا و نهاد و رسول‌ الله، خبر و گزاره است و جمله تمام می‌شود. «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» شامل پیامبر(ص) نمی‌شود. زیرا پیامبر(ص) فقط میان مسلمانان رحیم نبود. آیه‌ای که در ابتدا ذکر کردیم، می‌فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین». پیامبر(ص) برای جهانیان رحمت بود، نه فقط برای آنهایی که پیرامونش بودند. اگر آیه «اشداء علی الکفار» شامل پیامبر(ص)‌ باشد، «رحمة للعالمین» دیگر درست نیست. ما مجبور نیستیم یا این را قبول نکنیم یا آن یکی را تحریف کنیم، که متاسفانه تحریف کرده‌اند و ما را مجبور ساخته‌اند که به این تحریف تن داده و از «رحمة للعالمین» غفلت کنیم.

محمد(ص) فرستاده خدایی بود که «ارحم‌الراحمین» است. خداوند دو اسم دارد؛ الله و رحمان. الله یعنی کسی که زیبایی و عشق او ما را شیفته و مبهوت می‌کند و رحمان یعنی کسی که مهر و محبتش بدون استثنا به همگان می‌رسد؛ خودی و غیر خودی، حق و باطل و کافر و مومن ندارد. پیامبر ما نیز پیام‌آور چنین خدایی بوده و بسیار نسبت به انسان‌ها دلسوز است، چون خودش نیز انسان بود. استاد دکتر یحیی یثربی، کتابی درباره پیام‌آور اسلام دارد و در آنجا می‌نویسد: در زمان پیامبر(ص) در مدینه، بزرگ منافقان از دنیا رفت و پیامبر(ص) برایش استغفار کرد و در احترام گذاشتن به او به هنگام خاکسپاری‌اش سنگ تمام گذاشت. تعدادی از مسلمانان به ایشان اعتراض کردند و گفتند مگر خداوند در قرآن نفرموده است که تو هفتاد بار هم استغفار بکنی یا نه، ما منافقان را نمی‌بخشیم؟ پس چرا استغفار کردی و از خدا خواستی‌ تا بزرگ منافقان را ببخشد؟ پیامبر(ص) خندید و فرمود: خدا فرموده هفتاد بار، من بیشتر از هفتاد بار استغفار می‌کنم، چون امید دارم که خدا ببخشد. خدا کسی را نبخشد و به جهنم ببرد، چه عاید ما می‌شود؟ در اینجا، استاد یحیی یثربی می‌گوید یعنی پیامبر اسلام از خدا هم مهربان‌تر است؟ پاسخ نمی‌دهد و آن را به عهده خواننده اثرش می‌گذارد. من در این خصوص خیلی اندیشیده‌ام و به گمانم، پیامبر(ص) گاهی می‌تواند مهربان‌تر از خدا هم باشد، منظور این است که دلسوزتر باشد، چون خود ایشان هم انسان بود و محدودیت‌ها، دردها و رنج‌ها داشت، لذا انسان را بیشتر درک می‌کند و با او سنخیت دارد. خداوند نیز در قرآن می‌فرماید: ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر از نوعِ خودِ انسان و اگر از فرشتگان کسی را می‌فرستادیم که انسان را درک نمی‌کرد.

ایکنا - به نظر شما چرا امروز نتوانسته‌ایم مکارم‌الاخلاق را در جامعه نهادینه کنیم؟

امروز دهکده جهانی یک خاستگاه و یک اندیشه ندارد و از هر طرف انفجار اطلاعات وجود دارد، که بسیار بعید است بشر فرصتی برای جمع‌بندی و طبقه‌بندی آنها داشته باشد، لذا اغلب در زیر رگبار این انفجار اطلاعات سردرگم می‌شود. عامل دیگر، اسلام ابزاری است که این عامل بیشتر تحریف‌ساز بوده، به تولید تحریفات اضافه کرده، آنها را تکثیر می‌کند و اجازه نمی‌دهد اخلاق حسنه در جامعه ما نهادینه شود. در سیاست، اصل بر حفظ قدرت است، نه حفظ دین و اخلاق و معنویت.

ایکنا - به نظر شما چه وجوهی از شخصیت و اندیشه پیامبر(ص) می‌تواند برای جامعه امروز که با شیوع کرونا گرفتار بحران شده است، راهگشا باشد؟

کرونا چهره کوچکی از بحران‌های جهانی است و خدا می‌داند در آینده چه اتفاقاتی می‌افتد. همه می‌خواهند از بحران‌ها با هزینه کمتر و آسودگی و امنیت جمعی برون‌رفت داشته باشند. ما باید بر اخلاق تاکید کنیم و از تحریفات بگریزیم تا اخلاق نهادینه شود و سعی کنیم هیچ چیزی را بر اخلاق حاکم نکنیم، بلکه اخلاق را بر مقوله‌های دیگر بگسترانیم، چون اخلاق می‌تواند به مقوله‌های دیگر معنای مفیدتر و کارآمدتری ببخشد. اخلاق در ذات انسان است. هر انسانی می‌خواهد راحت باشد، راحتی و خیر به دیگران برساند و آنها را به دردسر نیندازد. در واقع می‌خواهد چیزی را که برای خود می‌پسندد، برای دیگران نیز بپسندد و چیزی را که برای خود نمی‌پسندد، برای دیگران نیز نپسندد. این رسالت درونی و حجت الهی بوده که در فطرت و سرشت انسان نهادینه شده است. باید به انسانیت‌مان برگردیم. ما قبل از همۀ ادیان، مذاهب، ایدئولوژی‌ها و مکاتب فکری و فلسفی انسان بودیم و انسانیت داشتیم. وقتی کودک بودیم، هیچ نوع دروغ و دغل و مکر و حیله‌ای بلد نبودیم و باید به همان معصومیت کودکی‌مان برگردیم. قرآن نیز انسان‌ها را به همین موضوع فرامی‌خواند: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم».

امروزه همچنان تحریفات در حال تولید است، به خصوص در بحرانِ خطرناکِ کرونا بیشتر فرصت تولید و تکثیر پیدا می‌کند و آن این است که برخی خیال می‌کنند با وجود دین نیاز به هیچ چیز دیگری نیست، آن هم دینی که مشخص نیست بر چه فهمی مبتنی بوده و از کدام خاستگاه و خوانش سر بلند کرده است. لذا دانش و تجربۀ بشری را که در طول قرن‌ها صیقل خورده، نفی می‌کنند و بر این تصورند که قرآن کتاب پزشکی است. در صورتی که این اشتباه بزرگی‌ است. قرآن کتاب اخلاق است، نه کتاب پزشکیِ جسمانی، بلی می‌تواند به روح و روان ما آرامش ببخشد، استرس ما را از میان ببرد و ما را به انسان‌های معتدل، باوقار و کسانی که با گفتار و لبخند خود به دیگران قوت قلب می‌دهند، تبدیل ‌کند. امروزه علم و دانش پزشکی بسیار پیشرفت کرده و تخصصی و شاخه به شاخه شده است. باید از این پیشرفت‌ها استفاده کرد، قرآن بارها این دستور را به ما داده است و می‌گوید:«فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون». قرآن هیچ وقت نمی‌گوید که همه چیز را بیان کرده است. «تبیان لکل شیء» که در قرآن آمده، به تربیت آرام و به دور از استرس انسان، اخلاق، عشق، عفو و مهرورزی مربوط می شود؛ نه صنعت و کشاورزی و علوم مختلف، البته این‌ها هم زمانی مفیدند که انسان آرامش داشته باشد.

قرآن نازل شده است تا ما را انسان نگه دارد، انسان ماندن چیز کمی نیست، اگر انسان نمانیم، هیچ چیزی به کار ما نمی‌آید و به قول توماس هابز، انسان گرگِ انسان می‌شود و خدای نکرده، جنگ بیولوژیک راه می‌اندازد. اگر اخلاق و معنویت نباشد، این اتفاقات وحشتناک هم پیش می‌آید و قرآن آمده است تا از این اتفاقات پیشگیری کند، ولی نمی‌گوید هنگام بیماری فقط دعا بخوانید. «گفت پیغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوی اشتر ببند». اگر زانوی اشتر را نبندی، توکل به خدا فایده ندارد. به خدا هم توکل نکنی، فقط زانوی اشتر بستن هم آرامش روحی و روانی نمی آورد. باید با این نگاه که «به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» و «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند»، آرامش داشته باشیم و به همدیگر خیر برسانیم و مراجعه به متخصص را یک اصل بدانیم. تخصص را فدای تعهدنمایی نکنیم و نگوییم تعهد بر تخصص تقدم دارد. اگر به بهانه تعهدگرایی و تعهدنمایی تخصص را دست‌کم نمی‌گرفتیم، امروز به این روز گرفتار نمی‌شدیم. پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) زمانی که مجروح یا بیمار می‌شدند، به طبیب مراجعه می‌کردند. مگر بعد از ضربت خوردن حضرت علی(ع)، امام حسن(ع) جرّاح و طبیب بر بالین ایشان نیاورد؟ در نهج‌البلاغه، امام علی(ع) در توصیف پیامبر(ص) می‌گوید: «طبیب دوّار بطبّه؛ طبیبی که با طبِ خود دوره‌گردی می‌کرد». در اینجا مراد از طبیب، پزشک جسمانی نیست، بلکه طبیب اخلاقی است. ایشان با عمل و تبسّمِ خود به هر کس که می‌رسید، آرامش و قوّتِ قلب می‌بخشید و هر کس ایشان را می‌دید، می‌شکفت و گویی دوباره زنده می‌شد. امروز در دهکده کوچک جهانی نمی‌توان با تنگ‌نظری، نام خود را طبیب سنتی و اسلامی گذاشت. حتی برخی نخبگانِ سرشناس از سر استیصال یا حسن‌ظن افراطی به دامِ این طبیبانِ مدّعی افتادند و از دنیا رفتند.

اگر معرفت و دانش نباشد، دین هم ممکن است خود دردِ مضاعفی بشود، پس سخنم را با بیتی از حکیم ابوالقاسم فردوسی به پایان می برم که می‌گوید: «به دانش همیشه نگه دار دین».

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اولین واکنش منوچهر هادی به ویدئوی جنجالی یکتا ناصر