شب


شب

شب دراز است و قلندر بیدار من شنیدم شعر هوشیار زین پسین خفته و بیدار در کنارم شده بیدار ، دل بیمار ، که بگو در کدامین ره گشته این یار؟ من بگفتم ، چون شنفتم ، در خموشی به دل گفتم غم عالم ، درد ماتمشاعر:امیر ضیغمی

شب دراز است و قلندر بیدار
من شنیدم شعر هوشیار
زین پسین خفته و بیدار
در کنارم شده بیدار ، دل بیمار ، که بگو در کدامین ره گشته این یار؟
من بگفتم ، چون شنفتم ، در خموشی به دل گفتم
غم عالم ، درد ماتم ، سوز مرهم ، زرق دِرهَم ، گشته بر عاشق بیمار !
ناگهان اشک و آهی بر دلم ماتم گرفت ، آتشی بر عالم حاتم گرفت
سرمه ی غم بر دل آدم گرفت ، قلمم را به سر کاتم گرفت ، زین حکایت بر سر عالم گرفت
مرگ را در گوشه ای در گرفت و دل خاتم گرفت
ا.ض

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کاردستی چرخه آب کلاس اول