درویش


درویش

رَهِ درویشی گرفتم که جهان در نَظرم خاک شود خورجینِ کُهنه و پاره که در آن نان شود با تَبرزین بِزَنَم تِکه کُنم نَفسَم را بَلکه این جاه و مقام در نَظرم خار شود جُرعه ای آب زِ کَشکول تَرَک خوردهشاعر:امیدالیاری

رَهِ درویشی گرفتم که جهان در نَظرم خاک شود
خورجینِ کُهنه و پاره که در آن نان شود
با تَبرزین بِزَنَم تِکه کُنم نَفسَم را
بَلکه این جاه و مقام در نَظرم خار شود
جُرعه ای آب زِ کَشکول تَرَک خورده مرا سیراب کرد
پس چه حاجت به طَمَع ، طُعمه ی دریا شوم
از همین فرش که تا عرش مرا یاری کرد
من نه از مال حرام ، همدم شیطان شوم
آدمی تا به حیات فَخر به پاکی دارد
من نه از چَشمِ تَرِ اَشکِ یتیم خواب شوم
ذکر من یا علی و حرف دلم مولا بود
عشق مولا بِه از آن شاهِ سُلیمان بشوم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، بهترین دعا و ظهور بزرگ‌ترین جایزه لیله الرغائب...