سردی قافیه ها
مرگ این ثانیه ها
تن عریان عدالت، زخمی مرثیه هاست.
پتک اذهان تهی
شده بیدادگر دلهره ها...
کاش این دیوارها، جایشان پنجره بود
و چه افسوس که در باران ها، نیمکت ها خالیست
مرگ یک برگ فقط افتادن نیست
خشم تنهایی روح
و چه زیبایی ها گشته چروک
مرگ این ثانیه ها
تن عریان عدالت، زخمی مرثیه هاست.
پتک اذهان تهی
شده بیدادگر دلهره ها...
کاش این دیوارها، جایشان پنجره بود
و چه افسوس که در باران ها، نیمکت ها خالیست
مرگ یک برگ فقط افتادن نیست
خشم تنهایی روح
و چه زیبایی ها گشته چروک