شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند


شفقنا- راضیه رضایی/ طلبه جهادگر در آرامستان بهشت علی(ع) از خاطرات خود می گوید، جایی که ریه‌های زندگیت نفس تازه می گیرد و این روزها آنجا آخرین مرحله نبرد با کرونا است. 27 ساله بود دختری جوان با چهره ای معصوم، اما این روزها کوله باری از تجربه را به دوش می کشید از خود برای ما می گوید:« پدربزرگم […]

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کندشگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

شفقنا- راضیه رضایی/ طلبه جهادگر در آرامستان بهشت علی(ع) از خاطرات خود می گوید، جایی که ریه‌های زندگیت نفس تازه می گیرد و این روزها آنجا آخرین مرحله نبرد با کرونا است.

۲۷ ساله بود دختری جوان با چهره ای معصوم، اما این روزها کوله باری از تجربه را به دوش می کشید از خود برای ما می گوید:« پدربزرگم روحانی است و من در یک خانواده مذهبی بزرگ شده ام، فضای طلبگی برایم غریبه نبود و اکنون طلبه سال پنجم حوزه علمیه فاطمیه استان البرز هستم؛ قبل از این روزهای بحرانی با همسرم تصمیم گرفته بودیم در ایام ماه شعبان به مناسبت سالگرد عقدمان به پابوس امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) برویم و زندگی مشترک خود را آغاز کنیم که با وجود شرایط کرونا مسیر زندگی ما به جاده بهشت علی(ع) تغییر کرد.»

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

بهناز انصاری، طلبه را جهادگر می دانست و این روزها به یاری مرکز بهداشت و بچه های بسیج محله رفته بود تا در توزیع ماسک و مواد ضدعفونی کننده و پخت سوپ برای بیماران به آنان کمک کند اما همه چیز با یک فراخوان تغییر کرده بود:« چند هفته پیش حوزه علمیه خواهران استان البرز فراخوان طلبه جهادی برای تغسیل اموات کرونایی در بهشت علی(ع) را داده بود، استاد نبوی اولین کسی بود که اعلام آمادگی کرد و پای کار آمده بود، اما من بر سر دو راهی رفتن و نرفتن تردید داشتم زیرا این کار تجربه ای نبود که هر فردی تمایل به آن داشته باشد؛ با این وجود باید اول از همسرم نیز اجازه می گرفتم با او در میان گذاشتم، او از این کار من استقبال کرد و با چند توصیه مهربانانه برای مراقبت از خودم مرا بدرقه آرامستان کرد.»

طلبه جوان، فقط در کتاب های درسی حوزه اعمال غسل و تکفین را همراه حدیث و روایت خوانده بود و حالا اینجا برایش درس عملی بود، بهناز از حال و هوای بار اول در مسیر راه به سمت آرامستان می گوید:« به همراه استاد و دوستانی که روزهای قبل هم آمده بودند سوار ماشین شدیم دلهره ای عجیب سرتاسر وجودم را فرا گرفته بود اما حضور آنان برای من قوت قلب بود، آرام زیر لب ذکر می خواندم گویی که ترس‌هایم را قورت می دادم زیرا نمی خواستم کسی متوجه ترس من شود، تمام مسیر به آنچه که ممکن بود اتفاق بیفتد فکر می کردم. نمیدانم اگر در شرایط عادی و غیر کرونا این موقعیت برای ما پیش آید چه احساسی خواهیم داشت اما آن روز گویی خدا اطمینان و آرامش را به قلب ما می دهد و اندکی از خوف ما کم می کند انگار خدا می گوید تو الان کار بندگان مرا راه بیانداز من خوف آن را بعدا برای تنبه و درس عبرت به تو نشان می دهم.»

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

این طلبه که اکنون لباس- به گفته خود- چادر زرد را بر تن کرده است، می گوید:«چادر مشکی ام را برداشتم دقایق اول برایم سخت بود به همین خاطر به آن چادر زرد می گویم تا معذب نباشم لباس های مخصوص را پوشیدم می گویند غیرقابل نفوذ و مطمئن است به همین خاطر سنگین بود و وقتی شیلد را جلوی صورت می گذاریم گرمای زیادی را باید تحمل کنیم اما آن لباس مرا به یاد رزمندگانی می انذارد که با لباس و پوتین می خوابیدند تا همیشه برای نبرد آماده باشند و آن زمان دیگر سنگینی لباس و گرما برایم طاقت فرسا نیست.ابتدای سالن ایستادم و سالن را برانداز کردم به رسم آنجا اول باید توسط استاد آموزش ببینیم تا اگر کسی به خاطر ترس نتوانست تحمل کند وارد فضای اصلی غسالخانه نشود گویی استاد گلوله مشقی شاگردان تازه وارد است، چند دقیقه اول شبیه کسی بودم که در و دیوار دور سرش گیج می خورد اما به روی خود نمی آوردم که کجا هستم آموزش تمام شد و استاد با انگشت به میزی اشاره کرد که میّت را روی آن گذاشته بودند.»

شاید تصور دیدن یک میّت سخت و دلهره آور باشد چه برسد پای کار بیایی و غسل دهی و کفن کنی اما طلبه جوان از آن روزها درس زندگی گرفته است و برای ما بازگو می کند:« در آنجا هر لحظه و هر میّت برای ما یک آگاهی و تذکر است، بین همه آن ۲۷ میّتی که تا امروز دیدم یک نفر برای من تلنگر خاصی داشت، خانمی مسن که او را حاج خانم صدا می کردم؛ اعمال غسل تمام شد هنگام انجام اعمال حنوط یک لحظه در آن اتاق تنها شدم و به دوستان اشاره کردم در را ببندید صدای بستن درب در گوشم پیچید ضربان قلبم بالا رفت و احساس کردم سنگ لحد روی من گذاشته شد، فضا سنگین بود عمیق تر نفس کشیدم خواستم کسی را صدا کنم اما با تکرار ذکر بر این حالت خود غلبه کردم و کارهای حنوط را انجام دادم به چهره معصوم او نگاه کردم و به او گفتم، حاج خانم نکنه دلت تربت کربلا بخواد؟ تربت را برداشتم و بر سینه او گذاشتم، کفن را بستم و او را راهی کردم در مسیر برگشت برای بقیه از حال و هوای آن چند دقیقه تنهایی گفتم دوست و همکاری که کنارم نشسته بود آرام دستم را فشرد و گفت؛ میدانی اسم او زینب بود! بغض گلویم را فشرد اشک هایم تاب نیاورد در دلم می گفتم مگر می شود زینب باشی و دلت برای تربت حسین تنگ نشود.»

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

طلبه جهادگر با اتفاقات روز به یاد ماندنی زندگی اش خاطره بازی می کند و ادامه می دهد: «سالگرد ازدواج ما با شب میلاد امام حسین(ع) متقارن شده بود و این توفیقی بود که در این اعیاد توانسته بودیم باری از روی دوش یک ملت برداریم، این بار جهادگران غیر طلبه از مرد و زن آمده بودند، تا این واجب الهی روی زمین نماند و حالا دیگر من تنها نبودم. همراه همیشگی زندگی‌ام در غسالخانه آرامستان بهشت علی(ع) جهادگری بود که به یاری مردان آمده بود آن روز به طور اتفاقی شیفت من و همسرم یکی شد و به دلیل حجم بالای کار تا ساعت ۸ شب آنجا بودیم شاید آن روز بهترین سالگرد ازدواج مان شود زیرا یادآوری یک سال کنار هم بودمان در میان متوفیانی بود که سال ها در کنار شریک زندگی شان بودند و اکنون دیگر آن رشته پاره شده بود و این صحنه ها درس بزرگی برای زندگی مشترک ما بود.»

طلبه جوان ما میز غسالخانه را آیینه زندگی خود توصیف می کند و از انعکاس تصویر خود بر روی میز غسالخانه برای من می گوید:« میز آخر که روی آن کفن را پهن می کنیم از جنس استیل است و هر بار که آن را تمیز می کنم عکس خود را در آن می بینم انگار تلنگری است برای اینکه نفر بعدی خودت هستی و میز را برای خودت تمیز کرده ای؛ اینجا مرگ و زندگی در یک قدمی هم و در کنار هم هستند شاید به اشتباه متضاد خوانده شوند اما همیشه مرگ و زندگی مکمل یکدیگرند، شاید مزیت این تجربه به درسی است که می توان از آن فضا استخراج کرد، کرونا کاری کرد که همه مجاهد شویم از کسی که در خانه می ماند تا قطع کننده زنجیره شیوع باشد تا کسی که آب میوه می گیرد یا ماسک می دوزد، گویی همه در فضای این جهاد نفس می کشند و حیف است که ما جزء جا مانده ها باشیم شاید کرونا برای سلامتی ما تهدید بود اما فرصتی برای همدلی و همبستگی دوباره مردم شد.»

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

شگفتانه سالگرد ازدواج در غسالخانه بهشت علی؛ شفقنا از طلبه جهادگر روایت می کند

او ایران را یک خانواده و متوفیان کرونا را عزیز یک ملت خطاب می کند و ادامه می دهد:« برخی از این عزیزان بدون آداب اسلامی تدفین شدند اما انصاف نیست کسی که تمام لحظات زندگیش با دعا و مناجات و فرائض گذشته الان که مهمترین بخش زندگی اوست بدون آداب راهی شود، البته این روزها به مادری غبطه خوردم که فرزندانش به پشت در غسالخانه آمدند و کفن کنار گذاشته مادر به همراه دستمال اشک او بر امام حسین(ع) را طبق وصیّت مادر به ما تحویل دادند این روزها که به خاطر شرایط اضطراری گویی قیامت شده و همه از ترس مبتلا شدن از متوفی هم فاصله می گیرند داشتن چنین فرزندان صالح نعمتی است بزرگ که تا آخرین لحظه سخن مادر را فراموش نکرده اند»

« کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ » این آخرین جمله ای است که ما را همراهی می کند شاید دیگر زنده نباشی اما در طول عمر درس بزرگی است برای آنان که در خواب غفلت اند؛ طلبه جوان در پایان به من دو نکته هدیه می کند:« شاید بعدها دل‌مان برای آن لباس ها تنگ شود لباسی که فقط یک زیپ داشت شبیه لباس نوزاد، خیلی جمع و جور بود و ما را به این فکر می اندازد که باید جمع و جور در این دنیا زندگی کنیم و شاید فقط به اندازه ای که یک زیپ را بالا بکشیم فرصت داشته باشیم ؛ چکمه‌ها هم سنگین بود و یادآوری می کند سنگینی اعمالت را باید تا قیامت به دوش بکشی پس سبک بال، درست و حسابی و جمع و جور زندگی کن»

و چه زیبا گفت سهراب سپهری:

و نترسیم از مرگ / مرگ پایان کبوتر نیست/ مرگ وارونه یک زنجیره نیست/ مرگ در ذهن اقاقی جاری است / و همه می‌دانیم

ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لخته خون گوشتی شبیه جگر در پریودی چیست و چه علتی دارد‌؟ +‌روش درمان