همه قهرمانان افسانه باشکوه «تروا» + عکس


همه قهرمانان افسانه باشکوه «تروا» + عکس

آیا افسانه و جنگ تروا تنها به خاطر وجود یک زن یعنی هلن زیبارو بوده است یا دلایل دیگری هم در کار…

آیا افسانه و جنگ تروا تنها به خاطر وجود یک زن یعنی هلن زیبارو بوده است یا دلایل دیگری هم در کار بوده است. تحقیقات باستان شناسان در مورد این واقعه مهم را بخوانید

آیا جنگ افسانه ای تروا واقعی بوده؟

پایان عصر افسانه‌ها

هیچ می‌دانستید جنگ افسانه ای تروا واقعا ً اتفاق افتاده است؟ با جنگ تروا بشر وارد مرحله جدیدی از تمدن شد و از عصر مفرغ یه عصر آهن روی آرود.
سال 1871، باستان شناس آلمانی زیر نگاه‌های متعجب کارگران ترک، پی‌های باستانی شهری را از زیر خاک بیرون کشید که به هیجان‌انگیزترین کشف باستان شناسی تاریخ تبدیل شد.‌ هاینریش شلمان آلمانی شهر تروای افسانه ای را پیدا کرده بود.

اکتشافات شلمان و باستان شناس‌های بعدی علاوه بر اثبات وجود تاریخی تروا و جنگ تروا، نشان داد که ماجرا آن طور که در افسانه آمده، تنها برای نجات یک زن نبوده. تروا که در جنوب تنگه داردانل قرار دارد (در پایین استانبول امروزی) از موقعیتی سوق‌الجیشی برخوردار بوده و تنها راه عبور و مرور از دریای سیاه به دریای اژه و برعکس را تحت کنترل داشته. در واقع یونانی‌ها برای جلوگیری از قدرت تروا و حفظ منافع خودشان در دریا بوده که به تروا حمله کرده‌اند. در واقع این جنگ، سر آغاز نبردهای شرق و غرب بوده که بعدها در ماراتن و سالامیس (همان ماجرای فیلم «300»)، در غرناطه و اندلس، در جنگ‌های صلیبی، در جنگ جهانی اول و درگیری‌های امروز

سرزمین فلسطین ادامه پیدا کرده است (به قول ویل دورانت «بله، تازه‌ترین بهانه‌ها برای جنگ چنین قدمتی دارند.»).

جنگ تروا 10 سال طول کشید؛ از 1194 قبل از میلاد تا 1184 قبل از میلاد. هومر می‌گوید با افسانه تروا عصر افسانه‌ها تمام شد و عصر آهن شروع شد. اکتشافات باستان‌شناسی هم نشان می‌دهد که آتش سوزی بزرگ تروا در پایان عصر مفرغ بوده و همین جنگ بزرگ بوده که بشر را به استفاده از آهن و شروع «عصر آهن» رهنمون شده. (در «ایلیاد» نصف کشته‌ها توسط «مفرغ بی رحم» کشته شده‌اند.) مثل همیشه مشکلات باعث پیشرفت شده و مشکلی به این حجم و ابعاد _ یعنی 10 سال جنگ _ مسلما ً تأثیر زیادی در زندگی بشر داشته (در تمام طول قرن بیستم فقط یک جنگ، یعنی جنگ ویتنام بیشتر از 10 سال طول کشیده).

با این حال هر چقدر که جنگ زشت، بد و نفرت‌انگیز است، داستان‌هایی که بر اساس جنگ تروا ساخته شده، زیبا و باشکوه هستند. افسانه جنگ تروا اولین بار 400 سال بعد از وقوعش توسط هومر یونانی تبدیل به 2 منظومه بزرگ شد؛ بعد باقی حماسه سرایان یونان کار او را ادامه دادند، آیسخولوس، سوفوکل و اوریپید _ 3 تراژدی‌نویس بزرگ تاریخ در قرن 2 و 3 قبل از میلاد _ با آن تراژدی ساختند. یک قرن بعد ویرژیل رومی ‌این کار را ادامه داد ... و این سنت به روزگار ما و جیمز جویس ایرلندی هم رسید که رمان معروف «اولیس» را بر مبنای «اودیسه» هومر سرود (اولین تلفظ لاتین اسم یونانی اودیسه است). با چنین پشتوانه ادبی برگی است که داستان جنگ تروا به داستانی نمادین تبدیل شده که هر کدام از شخصیت‌هایش نماینده یکی از حالات انسانی‌اند. افسانه تروا مثل همه افسانه‌های باستانی، افسانه‌ای است باشکوه، شامل همه جور ماجراجویی، اکتشاف، جنگ، عشق، نیرنگ بازی و مرگ.

بیشتر بدانید : یونان چگونه یونان شد !!؟

کاشفان فروتن تروا

اینها کسانی بودند که افسانه تروا را احیا کردند

هاینریش شلمان (1890 _ 1822): این مرد آلمانی از بچگی عاشق ایلیاد بود و در بزرگسالی هم به دنبال افسانه شخصی خودش رفت و با کشف تروای واقعی و آثار آتش‌سوزی در آن و تخمین زمان جنگ تروا، نشان داد که هومر چه جغرافی‌دان و تاریخ نویس دقیقی است. پایان جنگ تروا 11 ژوئن 1184 قبل از میلاد بود.
هومر (درگذشت احتمالا ً 850 ق م): مردی که جهان را در تاریکی می‌دید، 2 منظومه بزرگ سرود که هنوز هم برترین آثار ادبیات غرب به حساب می‌آیند. البته بر خلاف تصور عموم، «ایلیاد» داستان کل جنگ تروا نیست و تنها بخشی از وقایع 9 سال جنگ (از قهر آشیل تا بازگشت او و قتل هکتور) را روایت می‌کند.


همه قهرمانان افسانه باشکوه «تروا» + عکس

افسانه تروا

بیشتر بدانید : اگر یونان مغلوب پرشیا می شد, اوضاع جهان باستان چه تغییری می کرد؟

اینها قهرمانان جنگ هستند

اهالی تروا و متحدانشان توانستند 10 سال در برابر همه مهاجمان دوام بیاورند و آخر سر هم فقط با حقه و نیرنگ شکست خوردند. نویسندگان داستان جنگ هم به تروایی‌ها بیشتر از یونانی‌ها علاقه دارند. تنها نکته باریک در کارنامه اهالی تروا، حمایت اولیه آنها از پاریس است؛ آن هم وقتی در نظر بگیریم که پاریس شاهزاده‌شان بود و قابل چشم پوشی است. یونانی‌ها که به بهانه برگرداندن هلن و در واقع برای مبارزه با سلطه دریایی تروا به این شهر حمله کردند. همگی در پایان داستان سرنوشت شومی ‌پیدا می‌کنند. یونانی‌ها بر خلاف تروایی‌ها در عصر مفرغ زندگی می‌کردند و هنوز با آهن آشنایی نداشتند. آنها تا قبل از جنگ دولتشهرهای کوچک و پراکنده بودند که اولین اتحادشان در جنگ شکل گرفت.

پریام: پادشاه پیر و منفعل تروا. او مظهر کسانی است که قدرت تصمیم گیری ندارند. در زمان پادشاهی پدرش _ یک بار هرکول به تروا حمله کرد و پدرش را که مزد خدمت او را نداده بود، کشت. پریام هم با حمایت بیجا از پسرش، کشور خود را به تباهی کشید. در پایان جنگ، او و همه فرزندانش کشته شدند.

پاریس: نماد سقوط؛ او در جوانی چنان پهلوان درستکاری بود که الهه‌های کوه المپ برای قضاوت پیش او می‌آمدند. اما از وقتی که هلن را ربود، به موجودی تبدیل شد که برای سود خودش همه کار می‌کرد. پاریس چند بار از میدان جنگ فرار کرد اما به کمک آفرودیت _ یکی از همان الهه‌ها _ به راز آشیل پی برد و با هدف گرفتن پاشنه او، آشیل را کشت. هومر با نشان دادن الهه‌هایی که طرفدار مردی مثل پاریس هستند، در واقع خدایان یونانی را مسخره کرده است.

هکتور: شاهزاده بزرگ تروا و قهرمان آرمانی از نگاه هومر. او نقطه مقابل آشیل است. با این که ابتدا موافق اخراج پاریس است اما وقتی که اهالی تروا به حمایت از او و جنگ با یونان رأی می‌دهند. فرماندهی جنگ را به عهده می‌گیرد و با این که می‌داند حریف آشیل نخواهد شد، هیچ وقت از برابر او فرار نمی‌کند. هکتور به دست آشیل کشته می‌شود و بعدها پسرش هم به دست پسر آشیل می‌میرد. درباره او: «ایلیاد» داستان کشته شدن هکتور است. سرنوشت همسر او را هم سنکا (همان فیلسوف معلم و مشاور نرون) در نمایشنامه «زنان تروا» آورده.

کاساندرا: دختر پریام و تراژیک‌ترین چهره داستان؛ در افسانه آمده که کاساندرا قدرت پیشگویی داشت و همان لحظه ورود هلن، سرنوشت شوم تروا را به بقیه هشدار داد اما کسی حرفش را باور نکرد چون کاساندرا به این نفرین دچار بود که حرفش را گوش نکنند؛ یعنی که نفهمیدن حرف همدیگر، نفرین خدایان است. کاساندرا در آخر جنگ، کنیز آگاممنون شد.

انئید: داماد پریام و پادشاه بعد از پریام؛ مظهر خانواده دوستی است. وقتی که تروا گشوده شد، یونانی‌ها دیدند بر خلاف بقیه که فقط می‌خواهند خودشان را نجات بدهند، انئید پدرش را به دوش گرفته و بچه‌هایش را به بغل و سعی دارد خانواده‌اش را نجات بدهد. آگاممنون دستور داد به او کاری نداشته باشند و به این ترتیب انئید نجات پیدا کرد. انئید و باقیمانده اهالی تروابه ایتالیا رفتند و شهر رم را بنیان گذاشتند. یکی از پسران انئید به اسم بروتوس هم به جزیره‌ای رفت که امروزه به نام او «بریتانیا» خوانده می‌شود.
درباره او: شاعر بزرگ رم _ ویرژیل _ حماسه «انئید» را درباره سفر انئید به رم و بنیانگذاری این شهر سروده.

آنتنور: سردار تروایی آرام و خردمندی که وقتی اودیسه یه نمایندگی از یونانی‌ها به تروا آمد، نگذاشت تروایی‌ها به مهمانان آسیبی برسانند. اودیسه هم در پایان جنگ تلافی کرد و نگذاشت یونانی‌ها او و خانواده اش را بکشند. آنتنور هم مثل انئید رفت و شهر ونیز ایتالیا را بنیان گذاشت که هنوز هم به «تروای دوم» معروف است. پادشاهان فرانسه نسب خود را به یکی از پسران آنتور می‌رسانند.
در افسانه‌های یونانی امده که برج و باروی شهر تروا را خدایان ساخته بودند و منظورشان این است که این حصار دفاعی خیلی محکم بوده. امروز به منطقه باستانی تروا می‌گیوند «حصار لیک».

هلن: زیباترین زن روی زمین و مظهر بی وفایی؛ پدرش تیندار دوست هرکول بود و برادرانش اسطوره‌های دریانوردی. تیندار وقتی خواستگاران متعدد هلن را دید، با خواستگارها شرط کرد که حامی‌کسی باشند که هلن انتخاب می‌کند. همین قول خواستگارها بعدا ً دلیل جنگ تروا شد.
درباره او: اوریپید نمایشنامه نویس در تراژدی «هلن» سعی کرده او را بی‌تقصیر جلوه بدهد (این نمایشنامه به فارسی ترجمه نشده) اما باقی منابع همگی او را گناهکار می‌دانند.

منلاس: پادشاه اسپارت، همسر هلن و برادر آگاممنون؛ وقتی در سفر بود، پاریس همسر او را دزدید و او به سراغ خواستگاران قبلی هلن رفت و قول‌شان را به آنها یاداوری کرد. منلاس ضعیف‌ترین و بی‌شهامت‌ترین سرکرده سپاه یونان است، در هیچ جنگی مستقیما ً با دشمن رو به رو نمی‌شود و حتی بعد از پس گرفتن هلن از تنبیه او عاجز است. منلاس در راه بازگشت به اسپارت 8 سال سرگردان می‌شود و یک بار دیگر هم هلن را که این بار به مصر رفته گم می‌کند.

آگاممنون: پادشاه کرت و نماد جاه طلبی؛ سعی داشت خودش را پادشاه کل سپاه یونانی‌ها بکند. به خاطر همین بارها با اودیسه و آشیل درگیر می‌شود و همین باعث طولانی شدن جنگ است. در پایان جنگ با کاساندرا ازدواج می‌کند و آخرین جاه طلبی، کار دست او می‌دهد؛ همسرش که خواهر هلن هم هست، او را می‌کشد.

آژاکس: پسر تلاون پادشاه تالامیس و خواهر زاده پریام؛ آژاکس درشت هیکل‌ترین و شجاع‌ترین مرد یونان بود که زره هرکول را به تن می‌کرد و به قول هومر «سنگر یونانی‌ها» بود. وقتی آشیل کشته شد، سران سپاه سر این که بین او و اودیسه چه کسی پهلوان بزرگ‌تری است، رأی به برتری اودیسه داندند. آژاکس دلش شکست و از سپاه رفت. شب گله‌ای از گوسفندان را به خیال دشمن کشت و صبح از این رسوایی چنان ناراحت شد که خودش را کشت. آژاکس مردی بود که فرق خوب زیستن با زیرکانه زیستن را نمی‌دانست.
درباره او:سوفوکل _ دومین تراژدی نویس بزرگ یونان _ سرگذشت آژاکس را تبدیل به یک نمایشنامه کرده. سوفوکل می‌گوید از خون آژاکس، گل سنبل به وجود آمد.

دیومدس: شاهزاده تب که در پلوانی به شجاعت آشیل است و یک بار در جنگ حتی آرس _ خدای جنگ _ را هم زخمی ‌می‌کند. با این حال فرق او با آشیل در این است که ذره‌ای غرور ندارد. دیومدس تنها یونانی‌ای است که سرنوشت تراژیک ندارد. امروزه او نامش را به جزیره‌ای در ایتالیا داده است.

فلوکتتیس: پهلوانی که هرکول تیر و کمانش را به یادگار به او داده بود. در ابتدای جنگ پای فلوکتتیس با یکی از همین تیرها زخمی ‌می‌شود و چرک می‌کند. یونانی‌ها او را در جزیره‌ای سر راه رها می‌کنند تا از شر بوی چرکش خلاص شوند. اما وقتی پیشگویی به آنها می‌گوید که بدون تیرهای هرکول تروا فتح نخواهد شد، اودیسه می‌رود و فلوکتتیس را بر می‌گرداند. داستان او تراژدی کسانی است که بین وظیفه وطن پرستی و عواطف انسانی گیر می‌افتند.
درباره او: سوفوکل، نمایشنامه ای به همین اسم _ فلوکتتیس _ دارد که داستان آمدن اودیسه به دنبال قهرمان طرد شده از اجتماع است.

پنلوپ: همسر اودیسه و مظهر وفاداری؛ در 10 سالی که بازگشت اودیسه طول کشید، پنلوپ (برخلاف بقیه زنان این داستان) به همسرش وفادار ماند و خواستگارهایی را که برای پادشاهی ایتاک نیاز به ازدواج با او داشتند، سردواند.
درباره او: فنلون «تلماک» را در قرن 17 نوشت تا ضمن داستان پنلوپ و تلماک (پسرش)، طعنه ای هم به بی عرضگی‌های پادشاه وقت فرانسه _ لویی پانزدهم _ بزند که جناب شاه پیامش را گرفت و او را روانه زندان باستیل کرد.

اودیسه: پادشاه ایتاک زیرک‌ترین فرمانده یونانی است که آخر سر هم ایده اسب چوبی را می‌دهد. هومر به او 2 صفت کاملا ً متضاد داده: «رنجدیده» و «غارتگر شهرها». ماجرا این است که اودیسه در کنار همه شجاعت و اهمیتش کارهای خبیثانه هم زیاد کرده. او سر یکی از دوستانش را زیر آب کرد و به همین خاطر، خدایان او را نفرین کردند و اودیسه در راه بازگشت از جنگ به خانه 10 سال سرگردان شد. اودیسه قد کوتاهی داشت. هومر، داستان سرگردانی‌های اودیسه در راه بازگشت را در «اودیسه» آورده. لغت «نوستالژی» به معنای رنج بازگشت، اولین بار در همین کتاب آمده.

آشیل: قوی‌ترین و زیباترین پهلوان جنگ تروا که خشم و خودخواهی‌اش سبب هلاکتش می‌شود. برخلاف اودیسه که همواره قهر می‌کند و یونانی‌ها را تنها می‌گذارد. وقتی که به جنگ برمی‌گردد، هکتور را می‌کشد تا این که پاریس به تنها نقطه بدنش که رویین تن نیست، ضربه می‌زند. آشیل پسر پلیوس بود که در حمله هرکول به تروا، او را همراهی کرد. در یونان هنوز هم این ضرب‌المثل رایج است: «اودیسه باشیم، نه آشیل». درباره او: کل داستان «ایلیاد» داستان خشم آشیل است.

همه قهرمانان افسانه باشکوه «تروا» + عکس
جنگ تروا


جنگ تروا
ایده این اسب چوبی را که جایی برای پنهان شدن 32 نفر داشت، اودیسه داد. می‌گویند اودیسه اگر می‌خواست می‌توانست جنگ را خیلی زودتر تمام کند

بیشتر بدانید : رازهای کثیف تاریخ که در هیچ کتاب تاریخی نوشته نشده!! + عکس

بیشتر بدانید : روش های مردن در یونان باستان/ از پرش درون آتشفشان تا مرگ به خاطر لاک پشت!! (قسمت1)

بیشتر بدانید : عجیب ترین مرگ ها بین مردم یونان باستان!! (قسمت دوم)

بیشتر بدانید : خوان گسترده آداب و رسوم یونان


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
هفته نامه همشهری جوان
بازنشر اختصاصی سیمرغ


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم| کل‌کل حامد آهنگی با خانم بازیگر با چاشنی نوشابه