شاید که تو باز آمدی ، از پشت این دیوارها
دیدار من، رویای تو ، در حسرت آن سالها
روزی که رفتی گم شدم، در خاطرات و یادها
رفتی و میسوزم من از ، نابودی آمالها
من باورت کردم ولی ، رویای تو با من نبود
احساس سبزم بیش از این، دیگر به کام من نبود
شاید دوباره دیدمت، دیدم که تو خامم شدی
دیدم که تو در جان خود ، یکباره در رامم شدی
غم با دلم همخانه شد، در هر نگاهم سوز و آه
گویی ، تو را میجویدت ، ای قبله و ای تکیه گاه
آری چنان دیوانه ام ، در غربت دیدار تو
هر دم بروی آینه ، دیدم من آن رخسار تو
در خواب میبینم تو را، نقش نگارت میکشم
دائم من از ویرانیت، چشم خمارت میکشم
باید تو را پیداکنم ، باز از دلی خود باخته
این فاصله شاید تو را، از نو دوباره ساخته
ندا پویان مهر ۹۸...
..
دیدار من، رویای تو ، در حسرت آن سالها
روزی که رفتی گم شدم، در خاطرات و یادها
رفتی و میسوزم من از ، نابودی آمالها
من باورت کردم ولی ، رویای تو با من نبود
احساس سبزم بیش از این، دیگر به کام من نبود
شاید دوباره دیدمت، دیدم که تو خامم شدی
دیدم که تو در جان خود ، یکباره در رامم شدی
غم با دلم همخانه شد، در هر نگاهم سوز و آه
گویی ، تو را میجویدت ، ای قبله و ای تکیه گاه
آری چنان دیوانه ام ، در غربت دیدار تو
هر دم بروی آینه ، دیدم من آن رخسار تو
در خواب میبینم تو را، نقش نگارت میکشم
دائم من از ویرانیت، چشم خمارت میکشم
باید تو را پیداکنم ، باز از دلی خود باخته
این فاصله شاید تو را، از نو دوباره ساخته
ندا پویان مهر ۹۸...
..