نگاهی به 3 عنوان کتاب حوزه دفاع مقدس همدان در سال 98
«عاشقانه تا حرم»، «ضد پاتک» و «صبر زرد» سه عنوان کتاب چاپ شده استان همدان در حوزه دفاع مقدس در سال 98 است که به همت انتشارات حماسه ماندگار این مهم محقق شده است.
به گزارش ایکنا از همدان، کتاب «عاشقانه تا حرم» نوشته لیلا گودرزیان فرد، از نویسندگان جوان همدانی است که در سال 1395 به نگارش در آمده و در سال 1398 به چاپ رسیده است.
«عاشقانه تا حرم» از انتشارات حماسه ماندگار وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان و در 92 صفحه به نگارش درآمده است.
در بخش از کتاب میخوانیم:
«اصلا باورم نمیشد گفتم: سوریه چکار داری آنجاکه جنگ است؟ انگار خواب میدیدم.
همه چیز برایم گنگ و نامفهوم شده بود. گیج شده بودم. باور نمیکردم مهران در این وضعیت بخواهد تنهایم بگذارد. واقعا به او احتیاج داشتم. از تصمیم ناگهانی اش دلم گرفت. با گریه گفتم: چطور یک دفع به این فکر افتادی؟ وضعیت مرا نمیبینی؟ آمده ای یک باره میگویی فردا عازم سفرم آن هم کجا؟ سوریه!»
کتاب «ضد پاتک» به سرگذست و خاطرات سرباز وظیفه علیرضا مظفری میپردازد که سرشار از تلخی ها و شادی ها است که اشک ها و لبخندها را توامان برای مخاطب به همراه دارد.
کتاب «ضدپاتک» توسط انتشارات حماسه ماندگار وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان و در 181 صفحه و در سال 1398 به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«قرار بود دست به قلم شوم و از مردی که روزهای سربازی را در جنگ گذرانده بود، بنویسم. از سربازی که نه، راستش قرار بود از خودش بنویسم از مردی که تا چشم باز کرده بود پس از گذراندن روزهای اندک از زندگی همراه با آسایش، پدرش را بیمار و ناتوان و خودش را در سبزه میدان در حال میوه فروشی پیدا کرده بود.»
کتاب «صبر زرد» خاطرات آزاده سرافراز محمد غفاریان به قلم لیلا عبهری است، این کتاب نشان دهنده سختیها و شکنجههای رزمندگان ایرانی در زندانهای دشمن بعثی بوده را به تصویر کشیده است.
کتاب«صبر زرد» توسط انتشارات حماسه ماندگار وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان و در 49 صفحه و در سال 1398 به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«داغ داغ شده بودم، احساس میکردم تمام پوست بدنم پاره شده و خون با فشار بیرون میریزد.
سربازها خسته شده بودند اما سیر نشده بودند و تا زمانی که عزالدین دستور قطع نمیداد، باید میزدند...»