پای تک درخت اقاقیا


پای تک درخت اقاقیا

دیرگاهیست که هوای دیدارت از لابه لای چهار طاق کلبه افکارم سرک می کشد نسیم و بهار و این خانه نشینی؟ هنوز کوچه ایست که انگار به یاد قدم های ما هر روز بیدار می شود کوچه تنگ است انگار و حجمشاعر:الهه توکل

دیرگاهیست که هوای دیدارت
از لابه لای چهار طاق کلبه افکارم
سرک می کشد
نسیم و
بهار و
این خانه نشینی؟
هنوز کوچه ایست که انگار
به یاد قدم های ما هر روز
بیدار می شود
کوچه تنگ است انگار
و حجم ناگفته هامان
تنگی اش را دو چندان ساخته
مهمان دلتنگی هایش
تک درخت اقاقیا
گه گاه کمر خم می کند و
برایمان نذر یک دیدار
شاخه ای
به دیوار خشتی
خانه یتیم همسایه
پیشکش می کند
تا شاید تاب گیسوان دخترکی بی تاب
در تاب نگاه اقاقیا
لبخندی چند گره زند
خاطرت نمی آید
اما روزی پای تک درخت اقاقیا
گنجشک از رفتن گفت
سایه سنگین ماند و
سکوت کلام نکرد
من بی تاب ناگفته هایی که
در اندرونی خانه افکارم
دست و پا می زنند
دانه شعری می نشانم
اینجا پای تک درخت اقاقیا
کوچه تنگ است انگار و
عبور از لابه لای مردگانی در کالبد
تنگی اش را دو چندان ساخته
نیم نگاهی به بستر دانه شعرم
پای تک درخت اقاقیا می سپارم
و آرام غرق این رویا
که شاید بذر واژگانم پای این تک درخت
آب می نوشد
بقچه کوچک دلتنگی هایم را
زیر بغل می فشرم








حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید