منکه یک عمری نمک پرورده ی خوان توام
ساقیا یک امشب و امروز مهمان توام
از مدار زندگانی ساقیا، ساقط شدم
بار دیگر لطف کن محتاج احسان توام
لطف میکردی به ماباناوک مژگان خویش
درد دارم ساقیا ،درفکر درمان توام
چرخ سرگردان بسی گردیدودورما نشد
ای بدرو قامتت گردیده، حیران توام
خون من باشدحلال وبانوک مژگان بریز
عید قربان می رسد از راه، قربان توام
بید مجنونم به پای خویشتن،سر می زنم
با خدیوی هر چه خواهی کن،بفرمان توام
محمدحسین خدیوزاده
ساقیا یک امشب و امروز مهمان توام
از مدار زندگانی ساقیا، ساقط شدم
بار دیگر لطف کن محتاج احسان توام
لطف میکردی به ماباناوک مژگان خویش
درد دارم ساقیا ،درفکر درمان توام
چرخ سرگردان بسی گردیدودورما نشد
ای بدرو قامتت گردیده، حیران توام
خون من باشدحلال وبانوک مژگان بریز
عید قربان می رسد از راه، قربان توام
بید مجنونم به پای خویشتن،سر می زنم
با خدیوی هر چه خواهی کن،بفرمان توام
محمدحسین خدیوزاده