حال ما اردیبهشت است و هوایی بس خمار
بهترین ماه غزلخوانی ، نگین ِ نو بهار
چون گلانی در چمن درگیر رقص و دلبری
یا چو بلبل کرده پر ، منقار از اوصاف یار
ناگهان پر می شود احساسمان از ابر غم
رعد و برقی می شویم و هی ببار و کی ببار
عاشقی طبعش ندارد پایه و صبر و ثبات
ای بنازم فصل صد رنگ و پر از عشق نگار
من تو را همواره در دل می کنم تحسین و یاد
روزگار ِ عاشقی ، ای موج های ِ بی قرار
آن که «راحم»آسمان می بود و دریا در خیال
بهترین ایام کوچ از کلبه ی آن سوی غار