مرگ آغاز یک پایان بی رنج است
مرا چه باک از مردن
انتظار همیشه بودم بیهوده است
چه زیباست لحظه پرواز روح از بدن
دنیا به غم نگاهی نمیارزد
فکر کن به لذت بردن از روزهای شاد تقویم
مرگ به صورت همه سیلی میزند
زندگی، شادی بودن است نه اندوه رفتن
دم غنیمت دان و
از شربت شیرین ایام عمرت هر روز بنوش
خرمای رفتنت را
دیگران می خورند
چشمها را ببند به جفای دیروز
امروز را عاشق و آزاد ببین
شاید
صبح فردا هیچوقت نرسد
نترس از آیه های خشم و
لحظه وداع با زندگی
مرگ پایان تمام اندوه های دنیاست
دائما
در ذهنم راه میرود
آنانکه
سحرگاهان دار برپا می کنند
در اتاق تاریک افکار خویش
مرگ و سپیده دم را چطور با هم ادغام می کنند..
......................................................................
از مجموعه شعر : آزادی
شاعر : عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
مرا چه باک از مردن
انتظار همیشه بودم بیهوده است
چه زیباست لحظه پرواز روح از بدن
دنیا به غم نگاهی نمیارزد
فکر کن به لذت بردن از روزهای شاد تقویم
مرگ به صورت همه سیلی میزند
زندگی، شادی بودن است نه اندوه رفتن
دم غنیمت دان و
از شربت شیرین ایام عمرت هر روز بنوش
خرمای رفتنت را
دیگران می خورند
چشمها را ببند به جفای دیروز
امروز را عاشق و آزاد ببین
شاید
صبح فردا هیچوقت نرسد
نترس از آیه های خشم و
لحظه وداع با زندگی
مرگ پایان تمام اندوه های دنیاست
دائما
در ذهنم راه میرود
آنانکه
سحرگاهان دار برپا می کنند
در اتاق تاریک افکار خویش
مرگ و سپیده دم را چطور با هم ادغام می کنند..
......................................................................
از مجموعه شعر : آزادی
شاعر : عبدالله خسروی (پسرزاگرس)