عشق در من، در انتظار ققنوسی توست
روح، معتکف شده در تنهایی
گیر کرده ام!!
به گلبرگ لبانت راهی نیست
شهر دلم را چگونه ایمن کنم از پس لرزه هایی
که قورتم می دهد
سرباز زخم خورده نگاهم تجسد رازهایی شده
که بر قلمم می چرخد
چه اشتیاق بی سببی!!
تکرار مکرر لبانت ممکن نیست
نکند در بلوغ احساس گلبرگهایت را دزدیده اند
که گلاب از گلش بر دارند
خوب می دانی
من تورا در کلماتی کاشته ام
که از ریشه دلم آب می خورد
حیف نیست ؟
من باشم
عشق باشد
تو نباشی!!!
روح، معتکف شده در تنهایی
گیر کرده ام!!
به گلبرگ لبانت راهی نیست
شهر دلم را چگونه ایمن کنم از پس لرزه هایی
که قورتم می دهد
سرباز زخم خورده نگاهم تجسد رازهایی شده
که بر قلمم می چرخد
چه اشتیاق بی سببی!!
تکرار مکرر لبانت ممکن نیست
نکند در بلوغ احساس گلبرگهایت را دزدیده اند
که گلاب از گلش بر دارند
خوب می دانی
من تورا در کلماتی کاشته ام
که از ریشه دلم آب می خورد
حیف نیست ؟
من باشم
عشق باشد
تو نباشی!!!