مدتی است به این موضوع میاندیشم که آیا به راستی میشود شعر را معنا کرد؟ چگونه شعر را معنی کنیم؟ ترجمه شعر امری ممکن است؟ و بعد به یاد خاطرات دوران مدرسه میافتم که دبیر ادبیاتم در سوالات امتحانی و پرسشهای کلاسی، از بچهها میخواست شعری از کتاب را سطر به سطر و بیت به بیت معنا کنند و بعد هر یک از آنها همان برداشت و تفسیری که معلم ارائه داده بود ارائه میکرد که اگر غیر از آنچه گفته بود مینوشت نمره کامل را نمیگرفت.
به راستی آیا معنای شعر همانی بود که معلم ارائه داده بود؟ و آیا میتوان گفت که شعر را تفسیر و تحلیلی است؟ نه… به عقیده من که نمیتوان. برای شعر هیچ معنایی وجود ندارد اینکه کلمهها را یک به یک از فرهنگ لغت بکشیم بیرون و با آنها جملههایی بنویسیم در وصف شعر، که نمیتوان گفت آن را فهمیده و درکش کردهایم. اینکه خیال، تصورات و شب بیداریها و آنچه که بر شاعر گذشته تا با خون دلی، شعری بگوید و روحی تازه کند را با یک تفسیر لغت به لغت از فرهنگ لغت برباد دهیم و چیزی در وصفش بگوییم و بنویسیم که نشد درک معنی و مفهوم شعر.
چگونه شعر را معنی کنیم؟
هر شعری هزار لایه دارد که هر بار با خواندن آن تنها یکی از لایهها بر ما روشن میشود. با هر بار خواندن شعر، دنیای جدیدی به روی انسان گشوده میشود و پیش چشمانش نمایان. هر بار حس تازه و نابی در وجود انسان فوران میکند، گاهی نه با یک بار خواندن و نوشتن شعر بلکه با هزاران بار نیز نمیتوان به عمق شعر و معنای آن پیبرد. زیبایی و فریبایی شعر نیز در همین است که لایه لایه و عمیق است، برای درک بهتر شعر و مفهوم آن باید هرچه بیشتر شعر خواند، زیرا تکرار و مداومت در هر چیزی منجر به اثبات آن در ذهن و آشنایی هر چه بیشتر ذهن با آن میشود. میتوان با به نثر در آوردن مفهوم و معنای شعر در ذهن خود و نگاشتن آن بر روی کاغذ، درک بهتری از شعر پیدا کنیم. در واقع باید تمام زندگیمان مملو از شعر شود تا شعر نیز حقیقت خود را به ما بنمایاند. با شعر که زندگی کنی شعر در تو جوانه میزند و با تو اُنس میگیرد. اگر در ابتدای کار فکر میکنید شعر و تحلیل و درک آن برایتان دشوار است میتوانید با خواندن داستانهای کوتاه ادبیات شروع کنید. در خواندن شعر به عمق شعر فکر کرده و سعی کنید درک درستی از آن را پیدا کنید. شعر مانند هزاران هزار و میلیونها میلیون انسان است که هر یک با ایدهها، افکار و اخلاقیات مختلفی خلق شدند، هر شعری در ذهن هر انسانی به گونه دیگری تحلیل و معنا میشود و نمیتوان بر درک دیگری از شعر اشکال و ایرادی وارد کرد. برای درک بهتر شعر آن را به نثر روانی درآورده و درگیر وزن و قافیه آن نشوید. منظور از نثر روان به هیچ عنوان ترجمه آن نیست بلکه آن چیزی که از شعر فهمیدهاید را به روی کاغذ آورده و چندین بار با خود تکرار کنید.
عنوان شعر را از خاطر نبرید، عنوان شعر معمولاً اطلاعات زیادی در مورد آن شعر به شما میدهد اینکه شعر در چه موردی و در چه سبکی نوشته شده است نیز میتواند در درک و تحلیل درستی از شعر به شما کمک کند. شعر را با صدای بلند بخوانید برای درک بهتری از شعر، آن را چندین بار با صدای بلند بخوانید چرا که شعرها وقتی شنیده شوند فهمیده میشوند. وقتی آنها را با صدای بلند بخوانید میتوانید جاهایی از شعر را که آزارتان میدهد راحتتر پیدا کرده و آن را برای خود هضم و تحلیل کنید. به خودتان این شانس را بدهید که آزاد آن شعر را تفسیر و تحلیل کنید با تمام خطاهایی که ممکن است در این راه دچارش شوید، این یک امتحان و تجربه است که به مرور زمان منجر به پیشرفت در فهم شعر میشود.
مطالب مرتبط:
فرق شعر و ترانه چیست؟