شط جنون
اندکی از سیب لبخندت بما هم می دهی؟
وز کباب گرم دلبندت بما هم می دهی؟
روی آتشدان شیدایی ز عشقت سوختیم
برکتی از دود اسپندت بما هم می دهی؟
ای تب آلودت هزاران نخله ی شط جنون
شهدی از خرمای اَروَندت بما هم می دهی؟
گرچه خوبان را زبانی تلخ می زیبد ولی
نوشی از لبهای چون قندت بما هم می دهی؟
برکه ای در ساحت شب های سودای توایم
نقره ای از ماه پیوندت بما هم می دهی؟
از شکار ناوک مژگان خون ریز جهان
طالعی افتاده در بندت بما هم می دهی؟
ای بهارانی که می آیی سر دوش نسیم
مژده از پایان اسفندت بما هم می دهی؟
این شفق آبستن صبح سپید دیگری است
تکه ای با عطر سربندت بما هم می دهی؟
اندکی از سیب لبخندت بما هم می دهی؟
وز کباب گرم دلبندت بما هم می دهی؟
روی آتشدان شیدایی ز عشقت سوختیم
برکتی از دود اسپندت بما هم می دهی؟
ای تب آلودت هزاران نخله ی شط جنون
شهدی از خرمای اَروَندت بما هم می دهی؟
گرچه خوبان را زبانی تلخ می زیبد ولی
نوشی از لبهای چون قندت بما هم می دهی؟
برکه ای در ساحت شب های سودای توایم
نقره ای از ماه پیوندت بما هم می دهی؟
از شکار ناوک مژگان خون ریز جهان
طالعی افتاده در بندت بما هم می دهی؟
ای بهارانی که می آیی سر دوش نسیم
مژده از پایان اسفندت بما هم می دهی؟
این شفق آبستن صبح سپید دیگری است
تکه ای با عطر سربندت بما هم می دهی؟