نگاهم کن


نگاهم کن

نگاهم کن نگاهم کن که در این شهر بی درو پیکر گم شده ام نگاهم کن که من مسافری ام به مقصد چشمهای تو! چقدر تا نگاهت مانده؟ یک ماه ؟ یک سال؟ یا که شاید هیچوق... نه نه نه نمیخواهم زبانم به نحسیشاعر:محمدراد


نگاهم کن
نگاهم کن که در این شهر بی درو پیکر
گم شده ام
نگاهم کن که من مسافری ام به مقصد چشمهای تو!
چقدر تا نگاهت مانده؟
یک ماه ؟
یک سال؟
یا که شاید هیچوق...
نه نه نه
نمیخواهم زبانم به نحسی نیامدنت باز شود
در این دل تاریک من همیشه
یک شمع از آمدنت روشن بوده
چه کسی مانند من اینگونه دلداده چشم هایت است؟
چه کسی مانند من به هوای موهای بلندت باد میشود و در رویای گیسویت میوزد
منی که با شعر چشمان قهوه ای ات دل یک شهر را بردم
چرا عرضه ی دلبری از تو را نداشتم؟
مگر زن ها در میدان احساس همیشه پیروز نبودند
مگر به دل نازکی و احساسی بودنشان معروف نبودند
تو کدام تافته جدا بافته ای که دلت سنگ شد؟
ماه گم شده ی من
زود تر به آغوش آسمانت برگرد
و خودت این شمع انتظار را فوت کن
و دلیلی شو بر روشنایی قلبم


پ.ن:

فراموش نکن آن جمله معروف را
تا وقتی نیایی
هر شب
تا نام تو بیدارم :(

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا