تازه ترین کتاب نعمت الله فاضلی منتشر شد


تازه ترین کتاب نعمت الله فاضلی منتشر شد

تازه ترین کتاب نعمت الله فاضلی با عنوان «فرهنگ و فاجعه» منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، تازه ترین اثر نعمت‌الله فاضلی با عنوان «فرهنگ و فاجعه» توسط انتشارات فرهامه با همکاری انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.

در ادامه بخشی از پیشگفتار این کتاب که به نوعی معرفی آن از زبان نویسنده است را می خوانید؛

بگذارید روایتی کوتاه از زندگی ام برای تان نقل کنم، روایتی که نشان می دهد این کتاب چرا و چگونه نوشته شد و خوانندگان احتمالا با چه متن هایی در این کتاب سروکار دارند. فعالیت حرفه ایم مردم نگاری است و انسان شناس هستم. طبیعتا بهتر است برای آشنایی با این کتاب و جان از همین چشم انداز مردم نگارانه آغاز کنم. روایتی که می نویسم داستان علاقه ام به نوشتن، به انسان شناسی، به فرهنگ و جامعه ایران و به فهم پذیر کردن مسئله های فرهنگی آن است. از سال های ۱۳۷۸ درگیر سبک و سیاقی از نوشتن و اندیشیدن شدم که می توان آن «مردم شناسی مردم مدار» یا «مردم نگاری مردم مدار» نامید. این کتاب جلد اول از نوشته هایم در این حوزه است. دو جلد دیگر آن با عنوان «فرهنگ و زندگی روزمره» و «فرهنگ و سیاست» نیز در دست انتشار است. منظورم از مردم نگاری و انسان شناسی مردم مدار اینست که مسئله ها و درگیری عمومی که زندگی روزمره مردم را متأثر می سازد و در حوزه عمومی و رسانه ها، شبکه های اجتماعی و مطبوعات درباره آنها سخن می گویند و گفت و گوی جمعی می کنند، این مسائل و موضوعات در کانون توجه مطالعات و تحلیل ها و تفسیرهای انسان شناسان قرار گیرد. مردم نگاری مردم مدار چیزی شبیه ژورنالیسم است، اما عمیق تر از ان و برمبنا چشم اندازها و مفاهیم علوم اجتماعی و رویکردی میان/فرارشته ای. مردم نگار مردم مدار به گونه ای می اندیشد، می نویسد که مخاطبان عمومی دارد و در عین حال برای همکاران دانشگاهی اش نیز قابل توجه و پذیرفتنی است. مردم نگار مردم مدار خود را متعلق به زمینه و زمانه ای می داند که در آن زندگی می کند. او مسئولیت اجتماعی اش را می پذیرد و برای ایفای این مسئولیت تلاش می کند. او از همکاری با رسانه ها و شبکه های اجتماعی و مطبوعات استقبال می کند. مردم نگار مردم مدار در عین حال نگرش انتقادی، مفهوم سازی کردن و تلاش برای به سخن درآوردن واقعیت های پر دردسر زمانه اش کوتاهی نمی کند. برای مردم نگار و انسان شناس مردم مدار سبک نوشتن به همان اندازه دقت های مفهمومی و داشتن رویکرد دانشگاهی اهمیت دارد. قلمرو موضوعی مردم نگار مردمی همان موضوعاتی است که زندگی و علایق مردم را تشکیل می دهد.

یکی از فعالیت های من در تمام سال های زندگی دانشگاهی ام این بوده است که انسان شناس و مردم نگار مردم مدار باشم. این که تا چه میزان در این زمینه کامیاب بوده یا نبوده ام بر عهده خوانندگان است که قضاوت کنند، اما برای من مهم این بوده و هست که در انجام این کار کوتاهی نکنم و از هر فرصت برای این منظور استفاده ببرم. طی دو دهه گذشته من وبلاگ، وب سایت، کانال تلگرامی و حضور فعال در رسانه ها و مطبوعات داشته ام. برای من حتی کلاس درس دانشگاه و فعالیت های تحقیقاتی ام تمام در امتداد همین رویکرد انسان شناسی مردم مدار بوده است. این که چرا و چگونه درگیر چنین رویکردی شدم، داستانی است که به صورت کوتاه آن را در اینجا برای شما روایت می کنم.

در نوجوانی آرزو داشتم شاعر شوم و تقلا کردم و شعرهایی هم سرودم اما دریافتم که شاعر نیستم و از آرزویم دست کشیدم. در دوران دانشجویی ام آرزو داشتم خوشنویس شوم و مدتی نزد استاد ابراهیم بخت شکوهی در تبریز کلاس خوشنویسی رفتم. اما مسیر زندگی ام طوری رقم خورد که نتوانستم با وجود پیشرفت هایی که داشتم به آرزویم برسم. در دانشگاه تبریز رشته پژوهشگری علوم اجتماعی خواندم، اما در این دوره نتوانستم لذت خلاقیت را آن طور که آرزو داشتم تجربه کنم. در دانشگاه تهران رشته ارشد مردم شناسی خواندم. آنجا هم به رویایم برای رسیدن به تجربه خلاقه دست نیافتم. تا سال ۱۳۷۸ که برای دوره دکتری به دانشگاه لندن رفتم. در این زمان بود که سیستم وبلاگ در جهان شکل گرفت و من از ۱۳۸۰ وبلاگ نویسی را آغاز کردم. وبلاگ نویسی در ایران به سرعت گسترش یافت و جمعیت پرشماری از مردم ایران عضو وبلاگستان فارسی شدند. غم غربت و عشق به میهن به علاوه فرصتی که وبلاگ نویسی برای تمرین نوشتن به من میداد، شوق نوشتن را در من تا بی نهایت بالا برد. در لندن با معنا و اهمیت مردم نگاری آشنایی عمیقی پیدا کردم. دریافتم که می توان مردم شناس دانشگاهی و حرفه ای بود و در عین حال نویسندگی کرد. انسان شناس برایم مولف بود نه دانشمند. این موضوع مرا به وجد می آورد تا هر روز بنویسم. شوق نوشتن تمام هستی ام را پر کرده بود. ر روز روایتی تازه از تجربه هایم را در وبلاگ «یادداشت های یک مردم نگار از غرب» منتشر می کردم. این یادداشت ها بعدا کتابی شد با عنوان «مردم نگاری سفر» (۱۳۹۰). اما زندگی فکری در جهان مجازی و وبلاگستان تنها شوق مرا به نوشتن تقویت نکرد، بلکه مرا درگیر جامعه و حوزه عمومی ایران کرد. مخاطبان وبلاگ با خواندن و نظر دادن درباره یادداشت هایم مرا ترغیب و تشویق می کرد تا درباره مسئله های روز جامعه ایران بیشتر بیندیشم و آنها را در چارچوب چشم انداز انسان شناختی فهم پذیر کنم.

در سال ۱۳۸۳ پس از دریافت دکتری به ایران بازگشتم و مشغول تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی شدم و به طور همزمان وبلاگ نویسی را ادامه دادم و در سال ۱۳۸۵ سایت شخصی ام با عنوان «فرهنگشناسی» را با کمک دانشجویانم راه اندازی کردم. بعد از این مقالات دانشگاهی، یادداشت های وبلاگی، مصاحبه های مطبوعاتی و سخنرانی هایم را در «فرهنگشناسی» منتشر می کردم. به مرور که مطبوعات و رسانه ها مرا بیشتر می شناختند و فرصت بیشتری برای مشارکت در حوزه عمومی ایران پیدا می کردم. در عین حال رسانه ها و مطبوعات و خبرگزاری ها بنا بر اقتضای کارشان از من درباره حوادث روز و رخدادهای بزرگ و کوچک جامعه ایران پرسش می کردند و مرا دعوت به ارائه تحلیل ها و تفسیرهایی از این رخدادها می نمودند. تلاش آگاهانه من این بود که بتوانم در چارچوب چشم انداز انسان شناختی بیندیشم و خود را محدود به تحلیل های فرهنگی کنم. در دانشگاه نیز دروس مطالعات فرهنگی تدریس می کردم. گفتمان مطالعات فرهنگی را در بریتانیا آشنا شده بودم. اما بنابر نیاز کلاس های درس، تلاش کردم تا بهتر و عمیق تر آن را بشناسم. مطالعات فرهنگی چشم انداز میان رشته ای است که روابط قدرت و فرهنگ در جامعه امروزی را مطالعه می کند. این چشم انداز به من فرصت معرفتی می داد تا بتوانم لایه های بیشتری از تحولات و رخدادهای جامعه امروز ایران را ببینم و درباره آنها سخن بگویم. با توجه به علاقه ام به مردم نگاری و نویسندگی، تلاش کردم تا بینش و روش انسان شناختی را با چشم انداز مطالعات فرهنگی تلفیق کنم و بین آنها پل بزنم.

درگیری با حوزه عمومی چشم مرا به جامعه ایران باز می کرد و باز نگه می داشت. برخلاف آن دسته از همکاران دانشگاهی ام که خود را محدود به کلاس درس می کنند یا صرفا برای ارتقا تلاش می کنند، حضور و مشارکت در حوزه عمومی مرا با چالش های بزرگ و کوچک جامعه ایران آشنا می کرد و همین آشنایی و درگیر علاقه و عشقم به ایران و مردم آن را می افزود. هگل فیلسوف بلند آوازه در کتاب «پدیدارشناسی روح» اش می نویسد «اجازه دهید مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند و در همان حال زندگان به روح زمانه خویش گوش بسپارند و پاسخگوی چالش روزگار خود باشند». این کتاب و دو کتاب دیگرم در زمینه انسان شناسی مردم مدار روایتی از تلاش هایم برای گوش سپردن و پاسخگویی به چالش های روزگارم است. تقلاهایی است برای بودن و شدن در این روزگار مخاطره آمیز و پر فاجعه.
اما اجازه دهید کمی درباره این کتاب صحبت کنیم. کتابی که در دست دارید مجموعه جستارهایی است که در زمینه مصائب جمعی و فاجعه های طبیعی در ایران نوشته ام. این جستارها درباره زلزله، سیل و بحران پاندمی کرونا یا ویروس کووید ۱۹ است که هم اکنون در ایران و جهان شیوع دارد. این جستارها چند ویژگی مشترک دارند.

نخست این که همه آنها معطوف به فاجعه های طبیعی هستند که در سال های اخیر جامعه ایران را درگیر خود ساختند. برای خوانندگان ایرانی این فاجعه ها کاملا آشنا هستند و درگیر آنها بوده اند. دوم، این جُستارها تلاشی است برای فهم پذیر کردن و زبان بخشی به ابعاد اجتماعی و فرهنگی این فاجعه ها. در موقعیت های بحرانی اغلب نیروهای امدادی، فعالیت های فنی و اجرایی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارند و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی و تلاش ها و قابلیت های آنها نادیده گرفته می شوند. اما در این جستارها نشان می دهم که فاجعه ها را طبیعت خلق نمی کند، بلکه همه آنها محصول عملکرد ما انسان ها، نظام های حکمرانی و تاریخ و فرهنگ هستند. در عین حال فاجعه ها پیامدهای بزرگ سازنده و ویرانگر اجتماعی و فرهنگی دارند. فاجعه های جمعی درس های مهمی به ما می دهند، حتی اگر ما مایل یا آماده برای آموختن از آنها نباشیم. فاجعه ها از درون فرهنگ ها می آیند و به درون فرهنگ ها سرریز می شوند؛ فرهنگ ها آنها را می سازند و آنها نیز سازنده فرهنگ ها هستند. ما انسان ها در تقلای برای نجات خودمان و معنادار ساختن زندگی در هنگام فاجعه ها، فاجعه ها را نیز معنا می کنیم. این جستارها روایتی است از همین تقلاها و کشمکش های مردم ما در جریان فاجعه های بزرگی که در سال های اخیر مردم ایران درگیر آنها بودند. ویژگی سوم این جستارها این است که تمام جستارها در همان زمان وقوع فاجعه ها نوشته شده اند. خودم را در هنگام فاجعه ها متعهد می دانستم که به عنوان انسان دانشگاهی و انسان شناس تلاش کنم تا آنچه می دانم و در قلمرو دانش و اندیشه ام هست برای مواجهه با این فاجعه ها به کار گیرم به این امید که شاید بتوانم کمک یا خدمتی هر چند کوچک برای کاهش رنج های مردم سرزمینم انجام دهم.

«فرهنگ و فاجعه » نوشته نعمت الله فاضلی در ۵۰۰ نسخه و ۲۵۰ صفحه و با قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شد.


به گزارش خبرگزاری مهر، تازه ترین اثر نعمت‌الله فاضلی با عنوان «فرهنگ و فاجعه» توسط انتشارات فرهامه با همکاری انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.

در ادامه بخشی از پیشگفتار این کتاب که به نوعی معرفی آن از زبان نویسنده است را می خوانید؛

بگذارید روایتی کوتاه از زندگی ام برای تان نقل کنم، روایتی که نشان می دهد این کتاب چرا و چگونه نوشته شد و خوانندگان احتمالا با چه متن هایی در این کتاب سروکار دارند. فعالیت حرفه ایم مردم نگاری است و انسان شناس هستم. طبیعتا بهتر است برای آشنایی با این کتاب و جان از همین چشم انداز مردم نگارانه آغاز کنم. روایتی که می نویسم داستان علاقه ام به نوشتن، به انسان شناسی، به فرهنگ و جامعه ایران و به فهم پذیر کردن مسئله های فرهنگی آن است. از سال های ۱۳۷۸ درگیر سبک و سیاقی از نوشتن و اندیشیدن شدم که می توان آن «مردم شناسی مردم مدار» یا «مردم نگاری مردم مدار» نامید. این کتاب جلد اول از نوشته هایم در این حوزه است. دو جلد دیگر آن با عنوان «فرهنگ و زندگی روزمره» و «فرهنگ و سیاست» نیز در دست انتشار است. منظورم از مردم نگاری و انسان شناسی مردم مدار اینست که مسئله ها و درگیری عمومی که زندگی روزمره مردم را متأثر می سازد و در حوزه عمومی و رسانه ها، شبکه های اجتماعی و مطبوعات درباره آنها سخن می گویند و گفت و گوی جمعی می کنند، این مسائل و موضوعات در کانون توجه مطالعات و تحلیل ها و تفسیرهای انسان شناسان قرار گیرد. مردم نگاری مردم مدار چیزی شبیه ژورنالیسم است، اما عمیق تر از ان و برمبنا چشم اندازها و مفاهیم علوم اجتماعی و رویکردی میان/فرارشته ای. مردم نگار مردم مدار به گونه ای می اندیشد، می نویسد که مخاطبان عمومی دارد و در عین حال برای همکاران دانشگاهی اش نیز قابل توجه و پذیرفتنی است. مردم نگار مردم مدار خود را متعلق به زمینه و زمانه ای می داند که در آن زندگی می کند. او مسئولیت اجتماعی اش را می پذیرد و برای ایفای این مسئولیت تلاش می کند. او از همکاری با رسانه ها و شبکه های اجتماعی و مطبوعات استقبال می کند. مردم نگار مردم مدار در عین حال نگرش انتقادی، مفهوم سازی کردن و تلاش برای به سخن درآوردن واقعیت های پر دردسر زمانه اش کوتاهی نمی کند. برای مردم نگار و انسان شناس مردم مدار سبک نوشتن به همان اندازه دقت های مفهمومی و داشتن رویکرد دانشگاهی اهمیت دارد. قلمرو موضوعی مردم نگار مردمی همان موضوعاتی است که زندگی و علایق مردم را تشکیل می دهد.

یکی از فعالیت های من در تمام سال های زندگی دانشگاهی ام این بوده است که انسان شناس و مردم نگار مردم مدار باشم. این که تا چه میزان در این زمینه کامیاب بوده یا نبوده ام بر عهده خوانندگان است که قضاوت کنند، اما برای من مهم این بوده و هست که در انجام این کار کوتاهی نکنم و از هر فرصت برای این منظور استفاده ببرم. طی دو دهه گذشته من وبلاگ، وب سایت، کانال تلگرامی و حضور فعال در رسانه ها و مطبوعات داشته ام. برای من حتی کلاس درس دانشگاه و فعالیت های تحقیقاتی ام تمام در امتداد همین رویکرد انسان شناسی مردم مدار بوده است. این که چرا و چگونه درگیر چنین رویکردی شدم، داستانی است که به صورت کوتاه آن را در اینجا برای شما روایت می کنم.

در نوجوانی آرزو داشتم شاعر شوم و تقلا کردم و شعرهایی هم سرودم اما دریافتم که شاعر نیستم و از آرزویم دست کشیدم. در دوران دانشجویی ام آرزو داشتم خوشنویس شوم و مدتی نزد استاد ابراهیم بخت شکوهی در تبریز کلاس خوشنویسی رفتم. اما مسیر زندگی ام طوری رقم خورد که نتوانستم با وجود پیشرفت هایی که داشتم به آرزویم برسم. در دانشگاه تبریز رشته پژوهشگری علوم اجتماعی خواندم، اما در این دوره نتوانستم لذت خلاقیت را آن طور که آرزو داشتم تجربه کنم. در دانشگاه تهران رشته ارشد مردم شناسی خواندم. آنجا هم به رویایم برای رسیدن به تجربه خلاقه دست نیافتم. تا سال ۱۳۷۸ که برای دوره دکتری به دانشگاه لندن رفتم. در این زمان بود که سیستم وبلاگ در جهان شکل گرفت و من از ۱۳۸۰ وبلاگ نویسی را آغاز کردم. وبلاگ نویسی در ایران به سرعت گسترش یافت و جمعیت پرشماری از مردم ایران عضو وبلاگستان فارسی شدند. غم غربت و عشق به میهن به علاوه فرصتی که وبلاگ نویسی برای تمرین نوشتن به من میداد، شوق نوشتن را در من تا بی نهایت بالا برد. در لندن با معنا و اهمیت مردم نگاری آشنایی عمیقی پیدا کردم. دریافتم که می توان مردم شناس دانشگاهی و حرفه ای بود و در عین حال نویسندگی کرد. انسان شناس برایم مولف بود نه دانشمند. این موضوع مرا به وجد می آورد تا هر روز بنویسم. شوق نوشتن تمام هستی ام را پر کرده بود. ر روز روایتی تازه از تجربه هایم را در وبلاگ «یادداشت های یک مردم نگار از غرب» منتشر می کردم. این یادداشت ها بعدا کتابی شد با عنوان «مردم نگاری سفر» (۱۳۹۰). اما زندگی فکری در جهان مجازی و وبلاگستان تنها شوق مرا به نوشتن تقویت نکرد، بلکه مرا درگیر جامعه و حوزه عمومی ایران کرد. مخاطبان وبلاگ با خواندن و نظر دادن درباره یادداشت هایم مرا ترغیب و تشویق می کرد تا درباره مسئله های روز جامعه ایران بیشتر بیندیشم و آنها را در چارچوب چشم انداز انسان شناختی فهم پذیر کنم.

در سال ۱۳۸۳ پس از دریافت دکتری به ایران بازگشتم و مشغول تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی شدم و به طور همزمان وبلاگ نویسی را ادامه دادم و در سال ۱۳۸۵ سایت شخصی ام با عنوان «فرهنگشناسی» را با کمک دانشجویانم راه اندازی کردم. بعد از این مقالات دانشگاهی، یادداشت های وبلاگی، مصاحبه های مطبوعاتی و سخنرانی هایم را در «فرهنگشناسی» منتشر می کردم. به مرور که مطبوعات و رسانه ها مرا بیشتر می شناختند و فرصت بیشتری برای مشارکت در حوزه عمومی ایران پیدا می کردم. در عین حال رسانه ها و مطبوعات و خبرگزاری ها بنا بر اقتضای کارشان از من درباره حوادث روز و رخدادهای بزرگ و کوچک جامعه ایران پرسش می کردند و مرا دعوت به ارائه تحلیل ها و تفسیرهایی از این رخدادها می نمودند. تلاش آگاهانه من این بود که بتوانم در چارچوب چشم انداز انسان شناختی بیندیشم و خود را محدود به تحلیل های فرهنگی کنم. در دانشگاه نیز دروس مطالعات فرهنگی تدریس می کردم. گفتمان مطالعات فرهنگی را در بریتانیا آشنا شده بودم. اما بنابر نیاز کلاس های درس، تلاش کردم تا بهتر و عمیق تر آن را بشناسم. مطالعات فرهنگی چشم انداز میان رشته ای است که روابط قدرت و فرهنگ در جامعه امروزی را مطالعه می کند. این چشم انداز به من فرصت معرفتی می داد تا بتوانم لایه های بیشتری از تحولات و رخدادهای جامعه امروز ایران را ببینم و درباره آنها سخن بگویم. با توجه به علاقه ام به مردم نگاری و نویسندگی، تلاش کردم تا بینش و روش انسان شناختی را با چشم انداز مطالعات فرهنگی تلفیق کنم و بین آنها پل بزنم.

درگیری با حوزه عمومی چشم مرا به جامعه ایران باز می کرد و باز نگه می داشت. برخلاف آن دسته از همکاران دانشگاهی ام که خود را محدود به کلاس درس می کنند یا صرفا برای ارتقا تلاش می کنند، حضور و مشارکت در حوزه عمومی مرا با چالش های بزرگ و کوچک جامعه ایران آشنا می کرد و همین آشنایی و درگیر علاقه و عشقم به ایران و مردم آن را می افزود. هگل فیلسوف بلند آوازه در کتاب «پدیدارشناسی روح» اش می نویسد «اجازه دهید مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند و در همان حال زندگان به روح زمانه خویش گوش بسپارند و پاسخگوی چالش روزگار خود باشند». این کتاب و دو کتاب دیگرم در زمینه انسان شناسی مردم مدار روایتی از تلاش هایم برای گوش سپردن و پاسخگویی به چالش های روزگارم است. تقلاهایی است برای بودن و شدن در این روزگار مخاطره آمیز و پر فاجعه.
اما اجازه دهید کمی درباره این کتاب صحبت کنیم. کتابی که در دست دارید مجموعه جستارهایی است که در زمینه مصائب جمعی و فاجعه های طبیعی در ایران نوشته ام. این جستارها درباره زلزله، سیل و بحران پاندمی کرونا یا ویروس کووید ۱۹ است که هم اکنون در ایران و جهان شیوع دارد. این جستارها چند ویژگی مشترک دارند.

نخست این که همه آنها معطوف به فاجعه های طبیعی هستند که در سال های اخیر جامعه ایران را درگیر خود ساختند. برای خوانندگان ایرانی این فاجعه ها کاملا آشنا هستند و درگیر آنها بوده اند. دوم، این جُستارها تلاشی است برای فهم پذیر کردن و زبان بخشی به ابعاد اجتماعی و فرهنگی این فاجعه ها. در موقعیت های بحرانی اغلب نیروهای امدادی، فعالیت های فنی و اجرایی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارند و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی و تلاش ها و قابلیت های آنها نادیده گرفته می شوند. اما در این جستارها نشان می دهم که فاجعه ها را طبیعت خلق نمی کند، بلکه همه آنها محصول عملکرد ما انسان ها، نظام های حکمرانی و تاریخ و فرهنگ هستند. در عین حال فاجعه ها پیامدهای بزرگ سازنده و ویرانگر اجتماعی و فرهنگی دارند. فاجعه های جمعی درس های مهمی به ما می دهند، حتی اگر ما مایل یا آماده برای آموختن از آنها نباشیم. فاجعه ها از درون فرهنگ ها می آیند و به درون فرهنگ ها سرریز می شوند؛ فرهنگ ها آنها را می سازند و آنها نیز سازنده فرهنگ ها هستند. ما انسان ها در تقلای برای نجات خودمان و معنادار ساختن زندگی در هنگام فاجعه ها، فاجعه ها را نیز معنا می کنیم. این جستارها روایتی است از همین تقلاها و کشمکش های مردم ما در جریان فاجعه های بزرگی که در سال های اخیر مردم ایران درگیر آنها بودند. ویژگی سوم این جستارها این است که تمام جستارها در همان زمان وقوع فاجعه ها نوشته شده اند. خودم را در هنگام فاجعه ها متعهد می دانستم که به عنوان انسان دانشگاهی و انسان شناس تلاش کنم تا آنچه می دانم و در قلمرو دانش و اندیشه ام هست برای مواجهه با این فاجعه ها به کار گیرم به این امید که شاید بتوانم کمک یا خدمتی هر چند کوچک برای کاهش رنج های مردم سرزمینم انجام دهم.

«فرهنگ و فاجعه » نوشته نعمت الله فاضلی در ۵۰۰ نسخه و ۲۵۰ صفحه و با قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شد.

کد خبر 4954725

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید