زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت.....


زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت.....

زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت که وادی وادی غم است وزمان سکوت زمانه بست چشمم را به چشم بند دغل که عهد عهد شکستن پیمان است وروزگار دغل زمانه بست بال پریدنم را به زنجیر یاس که تنها کلامشاعر:دانیال فریادی

زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که وادی وادی غم است وزمان سکوت

زمانه بست چشمم را به چشم بند دغل
که عهد عهد شکستن پیمان است وروزگار دغل

زمانه بست بال پریدنم را به زنجیر یاس
که تنها کلام مانده بر لب میدهد بوی یاس

زمانه قفل کرد پای دلم را بر پک آهنی
کجا طلب کنم از خدا آن برادر تنی



با سلام
منظور من از این اشعار احوال خراب کل جامعه ی بشری می باشد
جایی پای بر گردن انسانیت می گذارند
جایی حتی نان خشک را از دهان یتیم دریغ می کنند
جایی از سر هوس دست به خوردن گورکن و خفاش می کنند
وجایی.........

با تشکر
دانیال فریادی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ از حالا دیگه من مردم تورو از پیشم بردن علیراد