آوارغم


آوارغم

سیل غم آوارگشته برسرایران من زین سبب پایان نداردشدت عصیان من روزوشب حال دلم ابریُ هم طوفان زده کی بتابدنورامیدی براین ایوان من شعرهایم طعم تلخ بی وفایی میدهند کام شیرین ورطبشاعر:بهجت شکیب نیا

سیل غم آوارگشته برسرایران من
زین سبب پایان نداردشدت عصیان من

روزوشب حال دلم ابریُ هم طوفان زده
کی بتابدنورامیدی براین ایوان من

شعرهایم طعم تلخ بی وفایی میدهند
کام شیرین ورطب میخواهداین دیوان من

کوه هایت پرزمعدن هم زمینت گشته زر
ازچه روگردیده خالی وسعت امکان من

گرندارداین جهان امنیتی برجان وتن
بیش وکم دیگرندارداعتباراین جان من

کاش میشد محوگردد ذره ای اوصاف بد
تامگر آرام گیرداین دل ویران من




حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید