پر طراوت درخت من ای بید
نام مجنون نها ده ای بر خویش
من شنیدم که گشته ای عاشق
که سر غم گرفته ای در پیش
گوشه این حیاط هَستی تو
همدم این دل شکسته ریش
می نشینم به زیر سایه تو
دور- از آن هوای چون ادیش
سایه ات میشود خنکتر چون
تابش آفتاب گردد بیش
کاش بودم درخت بید چو تو
سایه ام بود بر سر درویش
می نشستند مرغکان بر من
نه که ترس از عقاب بودو نه کیش
دوست دارم هر آنچه داری تو
جز سری غم که داری دایم پیش
نام مجنون نها ده ای بر خویش
من شنیدم که گشته ای عاشق
که سر غم گرفته ای در پیش
گوشه این حیاط هَستی تو
همدم این دل شکسته ریش
می نشینم به زیر سایه تو
دور- از آن هوای چون ادیش
سایه ات میشود خنکتر چون
تابش آفتاب گردد بیش
کاش بودم درخت بید چو تو
سایه ام بود بر سر درویش
می نشستند مرغکان بر من
نه که ترس از عقاب بودو نه کیش
دوست دارم هر آنچه داری تو
جز سری غم که داری دایم پیش