یوسف دانشیار: در استقلال به من گفتند با استراماچونی هستی؟ با باشگاه باش!


یوسف دانشیار: در استقلال به من گفتند با استراماچونی هستی؟ با باشگاه باش!

یوسف دانشیار، عضوی از کادر فنی استقلال در دوران استراماچونی و چهره مورد اعتماد این سرمربی ایتالیایی بود....

مشکل تحریم برای انتقال پول و دروغ های خنده دار برخی مسئولین باشگاه به استراماچونی، نکات جالبه بخش دوم گفتگوی یوسف دانشیار با سامان خدائی بود. ایرانی مورد اعتماد آندره آ استراماچونی از اتفاقات عجیبی گفت که در دوره استراماچونی باشگاه استقلال را در مسیر متفاوتی از تیم استقلال نشان می دهد.

بخش دوم گفتگوی سامان خدائی با یوسف دانشیار را می بینید و می خوانید:

از طرف پلیس ایتالیا و نهادهایی که در آن طرف بودند، برای آندره آ استراماچونی جهت انتقال پول اخطار آمده بود؟

بله حساب او را مسدود کرده بودند. به نظرم یکی از اشتباهات در زمان بستن قرارداد با استراماچونی، دست کم گرفتن تحریم ها بود زیرا ما نمی توانیم پولی که مبدا آن ایران است را به آسانی به یک حساب خارجی واریز کنیم. به اداره مالیات و بانک های آن طرف نیز این موضوع اطلاع داده شده بود. پول را نیز به روش هایی که برای دور زدن تحریم ها استفاده می شد، نمی توانستند واریز کنند. دیگر از طریق ترکیه به اسم ده نفر Payment آمده بود که مصداق بارز پولشویی است. بنابراین حساب استراماچونی به مشکل خورده بود.

پس ترس از این مسئله وجود داشت که اتهام هایی مانند پولشویی یا دور زدن تحریم ها به او وارد شود؟

بله همین طور است. فقط می دانم که او را خیلی اذیت کرده بودند که این پول ها از کجا می آیند و دلیلش چیست. او نیز توضیح داده بود که این هزینه، حقوق مربی است ولی خوب بانک های خارجی این کار را نمی کنند زیرا برایشان مسئولیت دارد.

چه زمانی مطمئن شدید که دیگر استراماچونی به ایران باز نمی گردد؟

زمانی که می گفتند در کشور قطر با استراماچونی مذاکره داریم ولی من با خود او صحبت کردم و گفت نه مذاکره ای نیست.

آخرین مرتبه چه زمانی با او صحبت کردید؟ آیا همچنان در ارتباط هستید؟

آخرین صحبت مان چند روز پس از بازی مقابل سایپا بود. تقریبا 10 روز پیش.

صحبت در چه مورد بود؟

بیشتر حال و احوالپرسی بود و در خصوص تیم و بچه ها صحبت کردیم.

به هر حال استراماچونی تا پایان فصل برای استقلال برنامه داشته است. آیا آن برنامه ها در اختیار باشگاه است؟

بازیکنان و آقای مصطفوی شرایط تمرینات را می دانند. من نیز یکی دو بار سر تمرین رفته ام که در زمان ریکاوری و بدنسازی بوده است. به همین دلیل من در این خصوص اطلاعی ندارم.

آقای یوسف دانشیار، خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید و در خصوص ناگفته ها و مشکلات و تحریم ها صحبت کردید. من سوالی ندارم. اگر صحبتی یا سوالی در خصوص کار خودتان در استقلال یا کار با استراماچونی مانده، در خدمتتان هستیم.

من قبلا در رده جوانان و نوجوانان کار کرده بودم ولی اولین کار حرفه ای، کار با تیم ملی المپیک و آقای خاکپور بود. آقای خاکپور نیز آدم بسیار ساده و پاکی بود. پس از آن نیز با استراماچونی کار کردم. به هر حال چون در باشگاه ها نیز تجربه کار کردن دارم، این را می خواهم بگویم که در باشگاه، یک تیم داریم و یک باشگاه. در واقع این را دیدم که این دو در یک مسیر نیستند و این برایم عجیب بود. از مدیران می خواهم این تفاوت و تفکیک را از بین ببرند زیرا همه در حال کار کردن برای یک هدف هستند. بنابراین تیم از باشگاه جدا نباشد.

آیا در زمان حضورتان در استقلال، تیم و باشگاه از یکدیگر جدا بودند؟

این چیزی بود که خودم حس کردم. من از خانواده استقلال نبودم ولی بعد از صالح مصطفوی، مثلا شرکت ما بود که به عنوان اولین بار GPS را وارد ایران کرد. به همین دلیل می خواهم بگویم یک آدم غریبه در باشگاه استقلال بودم. یک بار یادم می آید که باشگاه به من گفت که هم کنار استراماچونی باش و هم کنار ما. این برایم عجیب بود. مگر این دو از یکدیگر جدا هستند؟ مگر هدف همه مشترک نیست؟ این جا بود که عجیب بودن این چیزها را فهمیدم. یعنی کمی بوی بی اخلاقی می آمد. مثلا باید جاسوسی می کردم؟ من نیز چنین آدمی نیستم و به همین دلیل برایم این چیزها عجیب بود به خصوص اینکه اولین تجربه ام بود و در سطح باشگاهی چنین چیزی ندیده بودم. اصلا نباید تیم و باشگاه جدا باشند و هر دو باید برای هدف مشترک کار کنند. آن قدر هر دو باید رفیق باشند که دید منفی بین شان نباشد.

کلا بد مخمصه ای بوده است. باشگاه انتظاراتی داشته و شما هم مترجم و آنالیزور استراماچونی بودید. پیش آمده که بخواهید این رابطه را نزدیک تر کنید ولی مثلا شرایط بدتر شود؟

یک مرتبه یک اتفاق خنده دار سر همان مسئله خط کشی زمین رخ داد. حتی مارکو، مربی بدنساز که آدم آرامی بود نیز صدایش درآمده بود که اینجا پارک است یا زمین گف. من نیز با باشگاه تماس گرفتم که گفتند صبح فرستاده اند که خط کشی کنند ولی به دلیل بارندگی انجام این کار میسر نشده است. این برایم قابل قبول نبود ولی به هر حال به استراماچونی انتقال دادم. استراماچونی گفت که من در رم نخوابیده ام. خانه ام کامرانیه در شمال تهران است و اگر قرار به باران است، باید اول آن جا بیاید ولی چیزی از صبح و حتی دیشب ندیده ام. پس چه می گویند که زمین خیس بوده است؟ مثلا این موضوعی بود که سعی کردم او را آرام کند ولی به هر حال حرف حق را می زد.

چیزی که در آن خصوص شنیده ام این بود که به اطرافیان استراماچونی و کادر او هنگام آن اتفاقات و دعواها گفته بودند که ببینید از دور و بری های وینفرد شفر هیچکس در باشگاه نمانده است و استراماچونی نیز یک روز از باشگاه می رود و ما می مانیم. این مسئله درست است؟

همان زمان که به من گفتند با باشگاه باش و با استراماچونی نیز باش، در ادامه گفتند که ببین از کادر شفر هیچکس نمانده ولی ما ماندگار هستیم. شما نیز اگر می خواهی باشی باید این کار را انجام دهی که من بسیار از آن فرد و لحن صحبتش منزجر شدم. من با خودم گفتم که شما دنبال من آمدید و من دنبال تان نبودم. من در بیزینس خودم مشغول به کار بودم و این گونه نبود به هر قیمتی بخواهم در باشگاه کار کنم. هر آدمی عزت نفس دارد که بخواهد به هر دلیلی در جایی بماند. من نیز آن قدر به کار خودم اطمینان دارم که نیازی به انجام کار اضافه در جایی دیگر ندارم. بنابراین بله این مسئله در ابتدای وجود داشت.

این مدیریت باشگاه بود که استراماچونی را آورد ولی از همان روز اول به فکر رفتن او بود؟

این را به من می گفتند که هم با باشگاه و هم مربی باش. واژه دقیقش این بود که با باشگاه هماهنگ باش.

پایان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه ورزشی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کلمات پانتومیم | 350 سوژه سخت ،راحت ،خنده دار +150ضرب المثل