زاده ی دردم
خیمه ای از دردهای سربه مهر
درفراموشکده خاک های جنوب
فرزند ایران ازدفتر خاک آلود زمانه ی وحشی
درونمایه ا ی به گل واژه ها
به وحشی نیزارهابه باطلاق هوس بازان
ویران دردم به کلک رنگهای خنجری
در کوچه ی فراموشی،به نفس های آخرم
نقش یاران آسمانی ام؛که راه عشق از کوچه ی درد می گذرد
یادمان باشدخاکریزی به وسعت عشق
دری به غروب عاشورا، زینب واربه امتداد حسین
به لحظه ها ی عاشق ،مردی تنها
چون شب تنهایی علی، رنگ خدا
به بستر عشق ،سوز تنور، پژواک چاه به نخلستان وسوز دعا
چشم بارانی ام به دردعشق ، نه شکم بارگی
شعار برای دیگران وصداقت به سفره ی خود
فرزندان مرز آرش عشق را ساده هجا می کنند
دردشان صداقت ،راه شان مردی
بیاید کمی صادق باشیم با هم قدم بزنیم
در راه ولایت به کلام سیدعلی