بلا


بلا

نه جایی هست بگریزم نه داری که خود آویزم بلایی در من افتاده نه می میرم نه میخیزم به هر سو گام بردارم هوای چشم تر دارم تنم تب کرده میسوزد کجا شهری که تبریزم نه مال و دولتی دارم نه جاه و شوکتیشاعر:علیرضا مختاری

نه جایی هست بگریزم نه داری که خود آویزم
بلایی در من افتاده نه می میرم نه میخیزم

به هر سو گام بردارم هوای چشم تر دارم
تنم تب کرده میسوزد کجا شهری که تبریزم

نه مال و دولتی دارم نه جاه و شوکتی دارم
خیال وارثان راحت درخت فصل پاییزم

چنان یخ بسته بخت من شکسته تاج و تخت من
شبیه پادشاهی خسته در چنگال چنگیزم

چه خواهد شد نمیدانم خودت کاری بکن جانم
من ازکاری که آدم کرده تا کی غرق

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟