ماه
***
دو استکان چای نعنا
یک صندلی خالی
فریاد دیوار ها
و سکوت حنجره ی زخمی من
به ابتذال کشید
تنهایی ام را
ریشخند قاب عکس روی دیوار
هم نفس م شده
زمزمه ی واژه صبر
در گلویم خشکیده
تصویر ماه
در زمین دیدم
بسویش گسیل شدم
پاهام خیس شد
ماه ترک خورد
و محو شد
ومن ماندم
و یک خیال خام و خیس
رندی به من خندید و گفت
ضمیر دلت را شخم بزن
تا ماه دلت هویدا گردد
***************
مرتضی حاجی آقاجانی
مرداد ماه 99
مشهد
***
دو استکان چای نعنا
یک صندلی خالی
فریاد دیوار ها
و سکوت حنجره ی زخمی من
به ابتذال کشید
تنهایی ام را
ریشخند قاب عکس روی دیوار
هم نفس م شده
زمزمه ی واژه صبر
در گلویم خشکیده
تصویر ماه
در زمین دیدم
بسویش گسیل شدم
پاهام خیس شد
ماه ترک خورد
و محو شد
ومن ماندم
و یک خیال خام و خیس
رندی به من خندید و گفت
ضمیر دلت را شخم بزن
تا ماه دلت هویدا گردد
***************
مرتضی حاجی آقاجانی
مرداد ماه 99
مشهد