خـیلی از ماکه نام تو بـردیم ، دلت آزردیم
از وسوسه و شر شیـاطین چه شر آوردیم
گفتیم که یکشب است چه کارها که نکردیم
درمحضر مولا نه شرمی نه حیایی چکردیم
با نام، مسلمان و عـجب عـهد ، کـه بـستیم
بی قید به دین ، انگارکه ما دشمنت هستیم
با هلهله و طنبک طمبورگهی رقص نشستیم
ای وای که ما شیعه بنام ، بیرق آقا بدستیم
نه کلامی به معروف و نه ما یاد تو بودیـم
آن چنان گرم بدنیا ،که کنیم شرم چه بودیـم
هر یک خودمان، تبرئه کردیم وگفتیم بما چه
آقا از همه دل خون وگفتا که مارا بشما چه
ای یوسف زهرا بکن رحم اگر دل بشکستیم
ما بیچاره ترینیم، اگر عهد ببستیم و شکستیم
سالـها درمـجلس قـرآن و دعـا یاد تـو کـردیم
گـفتیم و شنیدیـم و دیدیم ولی شـرم نکردیـم
یارا مددی کن که در این عصر ز پا افـتادیم
ای حجت حق ما را ببخش که ماتوبه شکستیم