بسی ناز کن جانا سرود عاشقی بر ساز
به کنج خلوت دل غوغای عاشقی بر ساز
از آن حدیث گمشده از حرمت حریم
به پاخیزو صد کلام عاشقی برساز
بیا تو بیدل خفته بزن به چنگ حقیقت
از این نوای بهشتی تو عالمی برساز
ز آه آن شکسته دل که گم شده ز حرم
تو ناله اش به جگر گیرو آتشی برساز
برای زاهد خفته که عشق و دین داده
تو معبدی باشو ورد عاشقی بر ساز
به راه گمشده عشق در این دیار غریب
تو قایقش «دریا» به ساحلی برساز