رازی چگونه نابینا شد؟ | شرح زندگانی کاشف الکل + ویدئو


رازی چگونه نابینا شد؟ | شرح زندگانی کاشف الکل + ویدئو

چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیوار می‌نهاد، کتاب خود را بر آن دیوار تکیه می‌داد و به خواندن می‌پرداخت تا اگر خواب او را دریابد، کتاب از دستش بیفتد و بیدار شود و به مطالعه خود ادامه دهد.

به گزارش شهرآرانیوز، پنجم شهریورماه، روز بزرگداشت زکریای رازی و روز داروساز نامیده شده است. رازی پزشکی حاذق، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی‌ است که به کشف الکل، جوهر گوگرد و نفت سفید شهرت دارد. او همچنین پایه‌گذار شیمی نوین و از زمره پزشکانی است که بعضی از عقایدش در طب امروزی نیز به کار می‌رود.
محمدبن‌زکریای رازی در نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم می‌زیست. در ری زاده شد و دوران کودکی تا جوانی را در این شهر گذراند. در جوانی عود می‌نواخت و شعر می‌گفت و بعدها به کیمیاگری روی آورد. گفته می‌شود که چشم او بر اثر کار با مواد تند و تیزبو آسیب دیده بود و به‌دنبال درمان این موضوع بوده که به پزشکی روی آورده است.
علت نابیناشدن زکریای رازی چه بود؟
رازی در پایان عمر نابینا شد که درباره علت آن روایت‌های زیادی وجود دارد. ابوریحان بیرونی درباره علت نابینایی ابوبکر رازی می‌گوید: «آنچه از احوال او بر من (بیرونی) معلوم شده این است که چون به کیمیا اشتغال ورزیده، چشمان خود در معرض آفات آن گذاشت. [ممارست با آتش و شدت بوی‌های تند، چشم او را به بیماری‌ای دچار کرد که او را ناچار به درمان کرد و همین حال او را به اشتغال به پزشکی کشاند] اشتغال او به پزشکی و سپس فراسوی آن دیگر دانش‌ها، سخت او را به مطالعه پیوسته و پیگیر کشاند، چنان‌که مثلا چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیوار می‌نهاد، کتاب خود را بر آن دیوار تکیه می‌داد و به خواندن می‌پرداخت تا اگر خواب او دریابد، کتاب از دستش بیفتد و بیدار شود و به مطالعه خود ادامه دهد. همین امر چشم او را نیز معیوب ساخت و نیز چون به خوردن باقلی حریص بود، چشم خود را بدان زیان می‌رسانید، سرانجام کار او به کوری کشیده شد و در پایان عمر چشمانش آب آورد».
معترض می‌گوید: «جهل مذهبی پهنایی به درازای تاریخ دارد. زکریای رازی در اواخر عمر به‌علت اعتقاداتش در دادگاه‌های مذهبی بارها محاکمه شد. اما ناراحت‌کننده است که بدانید در این محاکمه‌ها آن‌قدر کتاب‌هایش بر سرش کوبیده شد که بینایی خود را از دست داد و نابینا از دنیا رفت! می‌گویند شاگردانش به او گفتند حکیم شما بدتر از این را معالجه نمودی، پس چرا خود را معالجه نمی‌کنی. حکیم در جواب گفت: بینا شوم که چه چیز را ببینم، سیاهی جهل، قدرت فاسد و روزگار بد و سخت مردمان را؟ گمان کنم همان کور باشم کمتر زجر می‌کشم!»
در باطل و دروغ بودن این داستان شکی نیست، چون مورخان و تذکره‌نویسان این پزشک نام‌آور مسلمان، به محاکمه اعتقادی و مذهبی ابوبکر محمدبن‌زکریای‌ رازی هیچ اشاره‌ای نکرده‌اند.
ابن‌جلجل اندلسی می‌گوید: «وعمی فِی آخر زمانه بماء نزل عَلَى عینیه فقیل لَهُ لو قدحت فقال لا، قَد نظرت إلی الدنیا حَتَّى مللت، لَمْ یسمح لعینیه بالقدح؛ در آخر عمر چشمش آب آورد و نابینا شد، به او گفته شد: [چشمانت را] میل بزن! گفت: نه، چندان به این جهان نگاه کرده‌ام که خسته شده‌ام و هرگز چشمانش را میل نزد (برای مداوا اقدام نکرد.)»
ابن ندیم و دیگر مؤرخان می‌گویند: «چون زیاد باقلا (باقلی) می‌خورد، رطوبتی در دیدگانش پیدا شد که منجر به کوری او در اواخر عمر شد.»
علامه ابن‌خلکان در کتاب «وفیات الأعیان» از قول ابن‌جلجل اندلسی -در تاریخش- می‌نویسد: «رازی برای منصور [بن نوح سامانی] کتابی در اثبات صنعت کیمیا تألیف کرد و آن کتاب را برداشت از بغداد به نزد آن پادشاه رفت و کتاب را به او تقدیم کرد. پادشاه آن کتاب را بزرگ شمرد و رازی را بر تألیف آن ستایش کرد و 1000 دینار طلا به او داد و به وی گفت: می‌خواهم آنچه را که در این کتاب نوشته‌ای به مرحله‌ عمل درآوری! رازی به او گفت: این کار هزینه‌ بسیاری در بر دارد و به فراهم‌ساختن ابزار و داروها نیاز دارد و مراحل سخت و فراوانی باید انجام داد تا بتوان آن را به عرصه ظهور و عمل درآورد. منصور به او گفت: هرچه دارو و ابزار و وسایل لازم کار صنعت باشد، دستور می‌دهم همه را فراهم کنند تا تو با آرامش کار خود را به سرانجام رسانی. چون که همه چیز فراهم آوردند، رازی مشغول به کار شد، اما هر اندازه تلاش کردد راه به‌جایی نبرد و از این کار عاجز ماند. منصور به او گفت: من گمان نمی‌کردم مردی دانشمند و حکیم چند دروغی را در کتابی نوشته و آن را حکمت نام نهد و دل‌های مردم را به آن مشغول نماید و آنان را بیهوده به مشقت اندازد. آنگاه منصور به او گفت: چون تو در نوشتن این کتاب سختی کشیدی و به نزد ما آمدی و مشقت راه را بر خویشتن هموار نمودی ما نیز هزار دینار طلا به سبب این رنجی که متحمل شدی به تو بخشیدیم، اما اکنون باید تو را برای نوشتن و نشر دروغ مجازات کنیم. پس شلاق را بر سر او نشانیدند و دستور داد کتاب (صنعت کیمیا) را بر سر او بکوبند تا اینکه آن تکه و پاره شد و توشه سفر او را مهیا کرد و او را راهی بغداد نمود. همین زدن (کتاب بر سر او) موجب شد تا چشمانش آب آورد و اجازه نداد چشمانش را میل زنند و گفت: دنیا را دیده‌ام». همین مطلب را نیز علامه صفدی به اختصار در کتاب «الوافی بالوفیات» بازگو کرده است.
تأملی در روایت‌های منتسب به رازی
این داستان در نسخه حاضر از تاریخ ابن‌جلجل دیده نمی‌شود و هیچ یک از نویسندگان -که از ابن‌جلجل روایت کرده‌اند- نیز آن را نقل نکرده‌اند، به‌ویژه ابن ابی‌اصبیعه که هرگز مانند این داستان از او نقل نمی‌شود، بدون آنکه آن را در ترجمه احوال مبسوط رازی بیاورد. پاره‌ای از قرائن نشان می‌دهد که نسبت این داستان به ابن‌جلجل از راستی به‌دور می‌باشد و ناچار باید گفت ابن‌خلکان در روایت این خبر دچار وهم یا خطایی شده است.
از آن قرائن: رازی در سال 313ق دیده از جهان بربسته و منصوربن‌نوح سامانی از سال350 تا 360ق سلطنت کرده است، یعنی نیم‌قرن پس از وفات رازی، پس نمی‌توان رازی را معاصر منصور دانست.
ابن‌جلجل نام کتاب «صنعت کیمیا» را در فهرست کتاب‌ها و مؤلفات رازی ذکر نکرده است.
ابن‌جلجل در ترجمه‌ احوال رازی درباره علت کوری او می‌گوید: «چشمانش آب آورد» و این داستان را که با این علت مخالفت و مباینت دارد، در آنجا نقل نکرده است.
بر فرض محال که این داستان را هم بپذیریم، باز در آن هیچ اشاره‌ای به این نشده است که محمد زکریای رازی به‌سبب محاکمه درباره عقاید و افکارش از سوی مذهبی‌ها ضرب و جرح شده و دچار عارضه‌ نابینایی شده باشد، بلکه در فرض یادشده نهایت در حوزه علم کیمیا ادعایی کرده و چون نتوانسته است آن را ثابت کند، حاکم او را توبیخ کرده است و در این حالت هم، زدن او به‌وسیله علما بیان نشده، بلکه دربار و دستگاه حکومت این اقدام را انجام داده است. حال اینکه اصل این داستان خود صحت تاریخی ندارد، پس چگونه معترضان به اسلام که داعی خرد و تعقل و راستی هستند -حاشا و کلا- این داستان کذایی را تحریف و گاهی وارونه نقل کرده‌اند؟! مگر غیر از این است که مخالفان اسلام این داستان را با تحریف و قیچی‌کردن موضوع نشر می‌کنند تا مردم را آن‌گونه که می‌خواهند فریب دهند؟
رازی و طبابت
ابن‌ندیم در کتاب الفهرست خود می‌نویسد: «رازی به همه بیماران به‌ویژه به بیماران فقیر تفقد و مهربانی قرار می‌کرد و از حالشان مرتب جویا می‌شد و به عیادتشان می‌رفت و برای آن‌ها مقرری معین می‌کرد. رازی در کتابی به‌نام صفات بیمارستان این عقیده را ابراز می‌دارد: هرکس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصه‌های خاص علمی و اخلاقی باشد. او به‌شدت با طبابت افراد کم‌سواد و دخالت اطرافیان بیمار مخالف بود.»
رازی برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و اُمرا و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشت. از نظر او یک پزشک باید دارای صفات ویژه‌ای می‌بود. وی همچنین درباره افراد کم‌سواد که خود را طبیب می‌نامیدند، افشاگری‌های متعددی کرد و به همین سبب مخالفانی داشت.
رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. او کتابی درباره خوراک به‌نام «منافع‌الاغذیه و مضارها» نوشته است که یک دوره کامل بهداشت خوراک به حساب می‌آید و در آن به خواص گندم و حبوبات، خواص و ضررهای انواع آب‌ها و شراب‌ها و مشروبات غیرالکلی، گوشت‌های تازه و خشک و ماهی‌ها اشاره شده است. فصلی از این کتاب نیز به هضم غذا، ورزش و پرهیزهای غذایی و مسمومیت‌ها اختصاص دارد.
وی نخستین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان کرده و در کتاب «آبله و سرخک» خود به تدابیری درباره جلوگیری از عوارض این 2 بیماری پرداخته است.
زکریای رازی اسراف در دارو را بسیار مضر می‌داند و معتقد است مداوا باید تا حد امکان با غذا و در غیر این‌صورت نیز با داروی منفرد و ساده و در نهایت با داروی مرکب انجام شود. این جمله به او منسوب است که «هرگاه طبیب موفق شود بیماری‌ها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده‌ است». جرج سارتن، پدر تاریخ علم، از زکریای رازی به‌عنوان بزرگ‌ترین پزشک ایران و جهان اسلام در قرون وسطی نام می‌برد.
رازی و علم شیمی
رازی قبل از طب به کیمیا مشغول بود و اطلاعات زیادی درباره مواد داشت، از جمله آنکه مواد را به 2 دسته فلز و شبه فلز (به گفته او جسد و روح) تقسیم می‌کند و نیز اولین کسی است که استحالات شیمیایی را وارد طب کرده‌ است.
تأثیر رازی در شیمی، مربوط به طبقه‌بندی او از مواد است. او نخستین کسی بود که اجسام را به 3 گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. چنان‌چه او از دیدگاه مراحل بعدی علم (بعد از کیمیاگری) در نظر گرفته شود، می‌توان او را یکی از بنیان‌گذاران علم شیمی به حساب آورد.
کشف‌های بسیار به رازی نسبت داده می‌شود، از جمله آن‌ها می‌توان به الکل، اسید سولفوریک، اسید کلریدریک، استات مس یا زنگار که در شست‌وشوی زخم‌ها استفاده می‌شد، اکسید آرسنیک یا مرگ موش، اسید سیتریک و داروهای سمی آلکالوئیدی اشاره کرد.
رازی و فلسفه
رازی را می‌توان برجسته‌ترین چهره خردگرایی و تجربه‌گرایی در فرهنگ ایرانی دانست. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی نیز از افکار هندی و مانوی در فلسفه او به چشم می‌خورد. با این حال عقاید خاص خود را داشت و هرگز تسلیم افکار مشاهیر نشد، بلکه اطلاعات پیشینیان را مشاهده و تجربه می‌کرد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌کرد.
در نظر او جهان جایگاه شر و رنج است، اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه‌ است. در فلسفه اخلاق رازی مسئله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید او لذت امری وجودی نیست، بلکه راحتی از رنج است و رنج نیز خروج از حالت طبیعی به‌وسیله امری اثرگذار است. در نتیجه اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص‌شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، لذت ایجاد می‌کند. او همچنین معتقد بود یک پزشک برجسته باید فیلسوف نیز باشد.
رازی و دین
رازی در حوزه دین نیز آثاری از خود برجا گذاشته است که عبارت‌اند از:
- «فی ان للانسان خالقا متقنا حکیما» که در آن می‌گوید انسان قطعا خالق حکیمی داشته است.
- «رساله الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد» همچنان که از نام کتاب پیداست و «ابن ابی‌اصیبعه» نیز می‌گوید کتاب در نقد نظریه منکران معاد است.
- «فی ان النفس لیس بجسم» درباره جدابودن روح از جسم.
- «النقض علی الکیال فی الامامة».
- «کتاب الامام و المأموم المحقین».
- «فی آثار الامام الفاضل المعصوم».
رازی به خدا و ماوراءالطبیعه اعتقاد داشت، با وجود این ، وی نبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت. در تفکر رازی همه انسان‌ها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند و بنابراین از لحاظ توان کسب معرف با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتری‌ای ندارند. از دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسان‌ها همگی به منافع و مضار خود صاحب علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد، به این معناست که آن‌ها را بر دیگر انسان‌ها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسان‌ها می‌شود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد. کتب زیر به این اعتقاد وی اشاره دارند:
- «فی‌النبوات» که دیگران به طعن و استهزا نام او را «نقض‌الادیان» نهاده‌اند.
- «فی حیل المتنبین» که دیگران به طعن نام او را «مخارق‌الانبیا» گذاشته‌اند.
گروهی معتقدند این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند و دست به نابودی آن‌ها زدند. گروهی نیز معتقدند چگونه ممکن است کسی همه اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوت و شرایع باشد؟ آن‌ها به‌ویژه به این نکته اشاره دارند که رازی 3 کتاب درباره امامت نگاشته است، در حالی که کسی که منکر شرایع و نبوت باشد، درباره امامت حساسیتی ندارد.
استادان و شاگردان
مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را 3 تن یاد کرده‌اند: ابن‌ربن طبری که استاد رازی در طب بوده است، ابوزید بلخی که به او فلسفه آموخته و ابوالعباس محمدبن‌نیشابوری که استاد وی در حکمت مادی (ماتریالیستم) یا گیتی‌شناسی بوده‌ است. از این نام‌ها به‌عنوان شاگردان رازی یاد شده‌است: یحیی‌بن‌عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن‌قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف‌بن‌یعقوب، محمدبن‌یونس و ابوالحسن طبری.
آثار رازی
ابوریحان بیرونی در کتاب فهرست کتب رازی، ۱۰کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶کتاب در مافوق‌الطبیعه، ۱۴کتاب در الهیات، ۲۲کتاب در کیمیا، ۲کتاب در کفریات و ۱۰کتاب در فنون مختلف را به رازی نسبت داده است که در نهایت مجموع آن‌ها ۱۸۴جلد کتاب است. همچنین محمود نجم‌آبادی، استاد دانشگاه تهران نیز در کتابی به‌نام «مؤلفات و مصنفات ابوبکر محمدبن‌زکریای رازی» که در سال ۱۳۳۹ نوشته شده، تعداد آثار رازی را ۲۷۱اثر بیان کرده است.
کتاب‌های «الحاوی»، «الکناش‌ المنصوری»، «المرشد»، «من لایحضره الطبیب»، «الحدری و الحصه»، «دفع مضارالتغذیه» و «الابدال» از جمله مهم‌ترین آثار رازی به شمار می‌آیند.
گفتارهایی از رازی
پزشک در درمان بیماران خود را به خدای بزرگ می‌سپارد و از او شفا و بهبود چشم دارد. او روی توان و کارش حساب نمی‌کند، بلکه در همگی کارهایش به خدا اعتماد می‌ورزد. اگر پزشک وارونه این انجام دهد و به خود و به توانش در این پیشه و کاردانی‌اش بنگرد، خداوند بهبود و شفا را از او باز خواهد داشت.
تجربه بهتر از علم طب است.
اگر همه می‌توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می‌شد که همه می‌خواهند.
بازگشت به ری و مرگ رازی
در کتاب‌های مورخان اسلامی آمده که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته است. او مدتی نامعلوم در آنجا اقامت می‌گزیند و به تحصیل علم می‌پردازد، سپس ریاست بیمارستان عضدی را برعهده می‌گیرد. رازی پس از مرگ معتضد، خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهده‌دار ریاست بیمارستان ری شد. او تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صبح بخیر دلبرانه با انواع متن های عاشقانه و خاص