چرا ترامپ بر بازی علیه ایران در شورای امنیت تمرکز کرد؟


چرا ترامپ بر بازی علیه ایران در شورای امنیت تمرکز کرد؟

شکست‌های آمریکا در شورای امنیت اگرچه عدم حقانیت این کشور در جامعه بین‌المللی را نشان داد اما برای ترامپ اهدافی فراتر از آن متصور است.

به گزارش مشرق، پس از شکست مفتضحانه آمریکا در تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت، این کشور با تفسیری غیر حقوقی که مورد توافق جامعه بین‌المللی از جمله متحدان اروپایی این کشور نیست خود را «مشارکت کننده» در برجام خوانده است و بر این اساس خواستار فعال سازی مکانیسم ماشه جهت بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران شده بود.

این درخواست آمریکا بلافاصله از سوی ۱۳ عضو شورای امنیت و طی نامه‌هایی به رئیس ادواری شورای امنیت (کشور اندونزی) رد شد.

از سوی دیگر رئیس شورای امنیت نیز از عدم اجماع در خصوص این موضوع خبر داد که شکستی دیگر برای آمریکا به شمار می‌رود.

بیشتر بخوانید:

هیچ‌کس نمی‌خواهد آمریکا را به‌عنوان عضو برجام بشناسد؟

اما این پرسش مطرح است که آیا آمریکا از نتایج احتمالی این دو رأی‌گیری مطلع نبوده است و آیا مشاوران ترامپ از مواضع کشورهای دیگر که حتی با ردگیری رسانه‌ای نیز قابل تشخیص بود بی اطلاع بودند؟

اگر مطلع بودند، چرا «برایان هوک» نماینده ویژه دولت ترامپ در سفرهای مکرر به کشورهای عضو شورای امنیت تلاش می‌کرد تا دیدگاه آنها را با خود همراه کند و این کشورها به تمدید تحریم تسلیحاتی ایران رأی بدهند؟

اگرچه در نتایج حاصله می‌تواند عدم حقانیت آمریکا و پیروزی دیپلماسی ایران قابل تشخیص است اما این همه ماجرا نیست.

پرداختن به این موضوع مستلزم بررسی سیاست خارجی ترامپ از یک سو و موضوع انتخابات آمریکا از سوی دیگر است.

ترامپ از زمان روی کار آمدن در تلاش بوده تا نشان دهد نهادهای نئولیبرالی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته دیگر تأمین کننده خواسته‌های آمریکا نیست ترامپ از زمان روی کار آمدن در تلاش بوده تا نشان دهد نهادهای نئولیبرالی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته دیگر تأمین کننده خواسته‌های آمریکا نیست.

البته این موضوع صرفاً مختص به دولت ترامپ هم نبوده است. سال‌های متمادی است در خصوص سیاست خارجی «کم هزینه» آمریکا در نظم بین الملل بین متفکران و سیاستمداران آمریکایی بحث و جدل وجود داشته است.

طرفداران نئولیبرالیسم معتقد هستند که سیاست خارجی آمریکا باید مبتنی بر همکاری‌های بین‌المللی به ویژه در حوزه اقتصاد باشد و آمریکا با ایجاد رژیم‌های بین‌المللی و حمایت از آن نظم مورد نظر خود را تحمیل کند و از افتادن کشورها به دامن دیگر کشورها از جمله چین ممانعت به عمل آورد.

سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول در سطح بین‌المللی و نفتا (پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی) در سطح منطقه‌ای با همین ایده شکل گرفتند. در دوره اوباما، وی درصدد بود تا با پیمان تجارت آزاد در آسیا موسوم به «ترانس پاسفیک» نظم آسیا را تعیین کند که ترامپ رشته‌های او را پنبه کرد.

در واقع ترامپ معتقد است رویکرد نئولیبرالیسم که در آن آمریکا باید هزینه‌های زیادی بابت حفظ نظم لیبرال بپردازد به سر رسیده است و آمریکا باید با یکجانبه گرایی و دوجانبه گرایی منافع خود را تأمین کند و همه کشورهای عضو یک رژیم و نهاد بین‌المللی مانند ناتو، یا سازمان تجارت جهانی سهم و هزینه‌ای متناسب یا برابر با آمریکا بپردازند.

این دیدگاه البته توسط متفکران و اندیشمندان مکتب «رئالیسم نئوکلاسیک» نیز دنبال می‌شود. برای نمونه «جان میرشایمر» متفکر معروف مکتب رئالیسم تهاجمی در کتاب اخیر خود که در نقد لیبرالیسم نوشته است معتقد است آموزه‌های لیبرالیسم برای سیاست خارجی آمریکا شکست خورده است. بر این اساس او معتقد است که آمریکا در سیاست خارجی باید بر اساس رویکرد رئالیستی عمل کند و تنها در سیاست داخلی بر اساس آموزه‌های لیبرال عمل کند.

اما طرفداران رویکرد لیبرال همچنان آموزه‌های لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را برای «ایجاد نظم و برقراری آن» لازم و ضروری می‌دانند.

تلاش آمریکا در تمرکز بر شورای امنیت و بازی در بازی‌ای که نتایجش مشخص بود از این منظر نیز قابل تأمل است. ترامپ در واقع با تلاش‌های مکرر خود در زمینه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و مکانیسم ماشه علیه ایران این موضوع را به افکار عمومی القا می‌کرد که او در تلاش برای تقابل با ایران است ولی از طریق این نهادها یعنی سازمان ملل از یک سو و متحدان سنتی خود (اروپای پیر) از سوی دیگر قادر به تحقق آنها نیست.

ترامپ برای استدلال آوردن در کمپین‌های انتخاباتی و برای توجیه سیاست یکجانبه گرایی و به مشکل خوردن با متحدان سنتی نیاز به این آرای شورای امنیت داشت تا نشان دهد حق با او بوده است به عبارت دیگر او برای استدلال آوردن در کمپین‌های انتخاباتی و برای توجیه سیاست یکجانبه گرایی و به مشکل خوردن با متحدان سنتی خود نیاز به این آرای شورای امنیت داشت تا نشان دهد حق با او بوده است و برای اقناع افکار عمومی نیز از آن بهره ببرد.

به عبارت دیگر ترامپ از این منظر نشان داد که سیاست چندجانبه گرایی مبتنی بر «نهاد محوری» و «رژیم محوری» دیگر به درد آمریکا نمی‌خورد. از همین رو بود که «نیکی هیلی» که زمانی نماینده دولت ترامپ در سازمان ملل بود گفت: «سازمان ملل متحد اکنون برای باورهای قلبی ما نیست بلکه جایی برای دیکتاتورها، قاتلان و سارقانی است که آمریکا را تقبیح می‌کنند. دستانشان را بیرون می‌آورند و می‌خواهند قبض‌های آنها را پرداخت کنیم. اما رئیس جمهوری ترامپ به همه اینها پایان داد. تحت رهبری او، ما کارهایی را انجام دادیم که باراک اوباما و جو بایدن از انجام دادنشان سر باز می‌زدند.»

دکتر «عثمان فاروق لوغ اوغلو»، معاون حزب جمهوری خلق ترکیه نیز در این خصوص می‌گوید: از همان ابتدا مشخص بود که آمریکا فاقد هرگونه مبنای حقوقی برای درخواست احیای فوری تحریم‌های ایران و پشتیبانی لازم برای تصویب آن می‌باشد. پس چرا ایالات متحده برای بار دوم این موضوع را در شورای امنیت پیش برد؟ ممکن است حداقل سه انگیزه برای این کار وجود داشته باشد: یکی از انگیزه‌های می‌تواند این باشد که آمریکا درصدد ساختن پرونده‌ای علیه سازمان مللی است که دولت ترامپ هیچ وقت از آن راضی نبوده است. پرونده‌ای برای توجیه چالش نهایی آمریکا برای سیستم سازمان ملل. انگیزه دوم، آوردن دلایل بهتر برای ادامه تحریم‌های دوجانبه ایالات متحده است. نهایتاً، انگیزه آخر ممکن است بخشی از تلاش کلی آمریکا باشد که به تنهایی برای منزوی کردن ایران در خاورمیانه تلاش می‌کند وبا این تفکر اشتباه، تصور می‌کند که توافقنامه امارات و اسرائیل موفقیت بزرگی برای پیشبرد اهدافش می‌باشد.»

او می‌افزاید: «من فکر می‌کنم دولت ترامپ می‌خواهد به مردم آمریکا این موضوع را القا کند که سازمان ملل متحد خوب نبوده و به نفع منافع آمریکا نیست. ترامپ ممکن است این‌طور تصور کند که به دست گرفتن سازمان ملل متحد ممکن است به او در انتخابات نوامبر کمک کند.»

موضوعی دیگری که دولت ترامپ از رهگذر بازی علیه ایران شورای امنیت دنبال می‌کرد تشدید احساس «ایران هراسی»، «چین هراسی» و «روسیه هراسی» نزد افکار عمومی بوده است اما موضوعی دیگری که دولت ترامپ از رهگذر بازی در این بازی شکست خورده دنبال می‌کرد تشدید احساس «ایران هراسی»، «چین هراسی» و «روسیه هراسی» نزد افکار عمومی بوده است.

در پروژه «ایران هراسی» که ترامپ از ابتدای ریاست جمهوری خود با شدت و حدتی بیشتر از روسای جمهوری قبلی آمریکا دنبال کرد توانست میلیاردها دلار سلاح به کشورهای حاشیه خلیج فارس بفروشد که در یک قلم معامله تسلیحاتی با عربستان توانست ۶۰ هزار شغل در آمریکا ایجاد کند.

جنگ تجاری با چین و اینکه آمریکا تاکنون با چین مدارا کرده و «سواری» به این کشور داده هم از ابتدا توسط ترامپ مطرح شد. ترامپ درصدد بود تا با برجسته کردن و مهار چین- که از ایده‌های «هنری کیسینجر» نیز بهره برد- اقدامات شدیدتر را توجیه و دنبال کند. بر همین اساس ترامپ پیشتر اعلام کرده بود که اگر «جو بایدن» رقیب دموکرات وی در انتخابات پیروز شود «چین» مالک آمریکا می‌شود.

در واقع ترامپ و رسانه‌های همسو با او در تلاش بودند تا نشان دهند بی جهت نبوده که تمرکز رئیس جمهور بر ایران هراسی و چین هراسی قرار گرفته است. در واقع با یک تیر دو نشان زده می‌شود. اول اینکه ترامپ «سبد رأی» خود را تقویت می‌کند و مانع از ریزش احتمالی آن در نتیجه استدلال‌های دموکرات‌ها می‌شود و از سوی دیگر ممکن است بخشی از «سبد رأی» دموکرات‌ها و یا آرای خاکستری (متزلزل) که این موضوعات برایشان مهم است را با خود همراه کند.

در خصوص این موضوع دکتر «آرتور سایر» استاد اقتصاد سیاسی و معاون سابق شورای روابط خارجی شیکاگو در این زمینه گفت: «بطور کلی سازمان ملل مهمترین و مشروع‌ترین نهاد بین‌المللی است که سهم زیادی در حل و فصل بحران‌ها دارد. به خاطر داشته باشید که مسئله سازمان ملل در گذشته همواره مسئله بحث برانگیزی در سیاست داخلی آمریکا بوده و همواره جریان‌های محافظه کاری وجود داشته‌اند که دائماً خواستار خروج آمریکا از این نهاد بوده‌اند. با وجود خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی امروز کسی خروج از سازمان ملل را توصیه نمی‌کند. من معتقدم امروز فرصتی ایجاد شده تا کشورهای اروپایی بتوانند سیاست‌های خود درباره ایران و سایر موضوعات را بازنگری کنند.»

بنابراین افکار عمومی محافظه کار از ایده خروج آمریکا از نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل استقبال می‌کند و نتایج دو رأی‌گیری شورای امنیت علیه ایران نیز از سوی ترامپ می‌تواند به عنوان مصداق ناکارآمدی این نهادها معرفی شود و این آرا در سبد تثبیت شوند.

ترامپ از زمان به قدرت رسیدن مدام، متحدان سنتی خود در اروپا را تحت فشار قرار داده و دست به تحقیر رهبران آنها زده است موضوع دیگری که ترامپ از رهگذر تمرکز بر بازی از پیش شکست خورده دنبال می‌کرد توجیه استدلال خود در نوع مواجهه با متحدان سنتی خود است. ترامپ از زمان به قدرت رسیدن مدام، متحدان سنتی خود در اروپا را تحت فشار قرار داده و دست به تحقیر رهبران آنها زده است.

تحت فشار قرار دادن متحدان سنتی آمریکا با طرح موضوع پرداخت سهم عضویت آنها در ناتو که پیشتر آمریکا تقبل می‌کرد شروع شده بود. ترامپ مدام آنها را تهدید می‌کرد که حق عضویت خود را به صورت کامل پرداخت کنند و سهم مناسبی از بودجه کشورهای خود را به آن اختصاصی دهند. دامنه تهدیدات دولت آمریکا تا جایی بالا رفت که کشورهای اروپایی به رهبری آلمان و فرانسه صحبت از تشکیل «ارتش متحد اروپایی» کردند که مستقل از آمریکا باشند و از ذیل سایه ناتو خارج شوند. «امانوئل ماکرون» در همین راستا و پیش از آغاز نشست مهم چند وقت پیش ناتو از «مرگ مغزی» این سازمان گفته بود.

میزان موفقیت طرح آلمان و فرانسه در تشکیل ارتش مشترک اروپایی اگرچه موضوع این بحث نیست ولی گرایش جدی تر به سمت آن خبر از دریافت پیام‌های واشنگتن از میزان همراهی در لحظه اکنون و آینده از متحدان سنتی اروپایی داشت.

بر همین اساس ترامپ اروپایی که در آن متحدان سنتی خود در آن قرار دارند را «اروپای پیر» نامید و بر گسترش روابط با کشورهای شرق اروپا از جمله لهستان تمرکز کرد. در این خصوص دولت آمریکا بخشی از نیروهای نظامی خود را از آلمان خارج و به لهستان فرستاد. او حتی مطرح کرده بود که باید کشور برزیل را وارد ناتو کند؛ کشوری که رئیس جمهور راستگرای آن‌را «ترامپ برزیل» می‌نامند.

در مجموع می‌توان گفت ترامپ از نتایج رأی‌گیری شورای امنیت علیه ایران در درست بودن استدلال‌های خود در خصوص ایران هراسی؛ چین هراسی؛ ناکارآمدی نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل؛ ناکارآمدی متحدان سنتی اروپایی امریکا؛ دوجانبه گرایی به جای چندجانبه گرایی بهره خواهد برد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه بین‌الملل

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید