تخیلی شدهام،
ماجراجو
مثل باغی مخفی در پستوی آتلیهی ذهن
که به گرگها،
الفبای آدمیت میآموزد و
برای گوسپندان دندان نیش میکارد
دیو مهربانی درونم فعال شده
شیرجه میزنم در ذهن سورئال خود
وهراس نخواهم داشت از خلق تازهها
عمق وجودم لذتییست نهفته
از شوری بیپایان!
در عنصر خیال و دیوانگی غرق شدن
دنیا را وارونه دیدن
درست مثل مهمانی مشترک خدا و شیطان
برای خلقت...
عشق را مومیایی میکنم
لباس پادشاهی بر تن خیانت میپوشانم!
دل اندیشهام دردناک شده
آب سر بالاهم نرود
غورباقه ها باز ،ابوعطایشان را آواز میکنند
نازیسم آدم نمیسوزاند
و کوره ها صابون میسازند
مولانا ختم میکند تمام پریشانی افکارم را
هرنیای شمع مزار خویش شد!
#هولو کاست قرن
انسان سردرگم
ماجراجو
مثل باغی مخفی در پستوی آتلیهی ذهن
که به گرگها،
الفبای آدمیت میآموزد و
برای گوسپندان دندان نیش میکارد
دیو مهربانی درونم فعال شده
شیرجه میزنم در ذهن سورئال خود
وهراس نخواهم داشت از خلق تازهها
عمق وجودم لذتییست نهفته
از شوری بیپایان!
در عنصر خیال و دیوانگی غرق شدن
دنیا را وارونه دیدن
درست مثل مهمانی مشترک خدا و شیطان
برای خلقت...
عشق را مومیایی میکنم
لباس پادشاهی بر تن خیانت میپوشانم!
دل اندیشهام دردناک شده
آب سر بالاهم نرود
غورباقه ها باز ،ابوعطایشان را آواز میکنند
نازیسم آدم نمیسوزاند
و کوره ها صابون میسازند
مولانا ختم میکند تمام پریشانی افکارم را
هرنیای شمع مزار خویش شد!
#هولو کاست قرن
انسان سردرگم