زیباترین عکس و اشعار عاشقانه پاییز/ دختران جذاب پاییزی
نهال 🌱🌱 عمر تو ای عشششققققق همیشه رعنا باد بهار حسن تو بی آفت از fall خزان ها باد همواره Candle شمع وجود تو روشنایی بخش همیشه روشنیت گرم و محفل آرا باد نفففففسسسسسمممم دردت به جونم پاییز 🍁🌿🍂🌾🍁🌿🍂🍃 می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند. فرا رسیدن زیباترین فصل زندگی بر تک تک شما عزیزان گرامی باد. پروردگارا از اینک فرا رسیدن رنگین...
نهال 🌱🌱 عمر تو ای عشششققققق همیشه رعنا باد بهار حسن تو بی آفت از fall خزان ها باد همواره Candle شمع وجود تو روشنایی بخش همیشه روشنیت گرم و محفل آرا باد نفففففسسسسسمممم دردت به جونم
پاییز 🍁🌿🍂🌾🍁🌿🍂🍃 می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند. فرا رسیدن زیباترین فصل زندگی بر تک تک شما عزیزان گرامی باد. پروردگارا از اینک فرا رسیدن رنگین ترین فصل زیبای طبیعت، فصل عشق، فصل فروتنی، فصل فدا شدن، فصل نیست شدن و هست شدن! را سر به سجده دارم. پروردگارا بی نهایت تو را سپاس می گویم.
یا رب، دستانم خیلی کوچک است برای رسیدن به تو! وجودم خیلی کم است برای آغوش گرفتن تو! تو مرا به بلندای مهربانی و عظمتت بلند کن! آ.م. نازوب
دلشین ترین اشعار، جملات، دردو دل های پاییزی، دکلمه های فصل باپیز به همراه تصاویر جدید پاییزی.
حواسم جا مانده در پاییز
زیر باران های بی وقفه ی نا به هنگامش
آن جا که تیره ابر های غمگین
می بارند از فزونِ دردهاشان
می بارند
آی می بارند
و ناگاه
گُر میگیرند در التهابِ تابشِ آفتاب
می درخشند و می سازند
رنگارنگِ رنگین کمان
رنگ به رنگ
رج به رج
شعر به شعر
آغاز می شود شعر زیستن به یاد تو
زیرِ آوارِ این باران!
حواسم جا مانده در پاییز
در حجمِ هجومِ غمهای رنگامیز
که خبر می آرند از عاشقانه ای خاموش
عاشقانه ای خاموش! Silent romance!
که اصالتش میرسد به نگاه در نگاهی اتفاقی
در قرارِ بی قراری ها
لابه لای شعرِ شاخه های شکسته قامتش
و سکوت در سقوطِ زردِ برگ های شاعرش..
برگ های شاعرش!
شاعران سیلی خورده در باد
که در شوکرانِ شکوهِ شعرهاشان
به یکباره رنگ می بازند
می ریزند
و می میرند
آی پاییز!
عزیزِ روزهای غم انگیز
چند فصل صبوری لازمست تا طلوع دوباره ات
تا دوباره عاشقانه ای ناآرام
در هوای شعرهای باران زده ی بی قرار
پاییز،فصل عاشقانه های بی همتا
روزی به جهانیان خواهم گفت
که پاییز ستوده به صفت غم نیست
و تنهاییِ نهفتهِ درونش را به فراموشی خواهم سپرد
تا برای روزهای زردش شعرهایِ سپید بسراید
ویا زردیِ برگ هایش رابه دست باد دهد
و ابرهای بارانیش را به دست رعد
سروده ای از مهر بخواند
و نوایی از باران
لبخند را به گل های پاییزی هدیه دهد
وعشق را به قلب رهگذران
محبت را نثار شاخه کند
وعاطفه را نثار آدمیان
روزی به جهانیان خواهم گفت
که پاییز فصل عاشقانه های بی همتاست
فصلی زرد اما لبریز از عشق های بی پرواست
پاییز فصل عاشقانه ها
تو همان پاییزی
که گذرگاه تموز را نشانم دادی
و به یلدای بلند آشنایم کردی
برگها را به زمین دوخته ای
بارش بارانهای نا به سامان تو را یادم هست
عاشقانه های زرد و زیبای تو را یادم هست
تو همان پاییزی
که زمان می بردت
به دلم میماند یاد شبهای بلندت
خش خش برگهای زرد پاییزی
به دلم می ماند
اگر عمر باقی ماند
منتظر میمانم
و به یلدا خبر از رفتن تو خواهم داد…
پاییز فصل عاشقانه ها خداحافظ….
پیشاپیش یلداتون مبارک….
عاشقانه های پاییز
در چشمانت رخنه بسته است
نگاهم که میکنی
خشک میشوم و زرد و بعد فرو میریزم
از نگاهت… …
پاییز عاشقانه ترین فصل زندگیست
چشم تو قاتلیست که هرلحظه هرکجا
آرامش زمین و زمان را بهم زده است
در من شبیه آتشی و شعله میکشی
لبخند توست نظم جهان را بهم زده است
پاییز میرسد به تماشای چشمهات
پاییز عاشقانه ترین فصل زندگیست
آیینه ای برای شکستن شدم ببین
اینجا شکستن از غم تو اصل زندگیست
باران شروع شد که تو را زندگی کنم
این کوچه را برای عبور تو خوب کرد
باران تمام شد…دل تنهای من شکست
خورشید چشمهای تو در من غروب کرد
با اشک روی فاصله ها خط نمیکشم
سهم دلم نگاه غریبی ست بعد تو
با سنگهای فاصله دیوار میکشم
دیوار تکیه گاه غریبی ست بعد تو
پاییز را دوست دارم
چون فصل مهربانی است
اصلا آنقدر مهربان است که با مهر می آید
با باران می ماند
با آذر می رود
وقت رفتنش دل ما هم از نگرانی، آذر میگیرد
آخ که اگر سرمای دی به دادش نمیرسید
چیزی جز خاکستر از این همه عاشقانه برجا نمی ماند
جنگل های قرمز و زردو نارنجی، بارش باران های پی در پی، غرش ابرهای سیاه ، شب های بلند و قار قار کلاغها، همه ی اینها قافیه ای از یک غزل عاشقانه پاییز است که باید در کنار آتش با یک استکان چای همجوار او نوش جان کرد
پادشاه فصل ها
آمدی
خوش امدی که خوش موقع آمدی اندک اندک میشود فصل خزان فصل رنگ و باد و باران، شعر نهان با دو صد رنگین کمان رنگها با خروشی از دل فریادها با سکوتی چون سکوت عاشقان با خروشی چون خروش آسمان نرم نرمک میرسد اینک خزان فصل رنگ و آشتی و عشق زمان با صدای خش خش برگها، بر بادها میکشد دل را سوی دلدارها
زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است خیزید و خز آرید که هنگام خزانست باد خنک از جانب خوارزم وزانست آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست گویی به مثل پیرهن رنگرزانست دهقان به تعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار منوچهری
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی گه فصل خزان و گه بهار آوردی مردان جهان را همه بردی به زمین نامردان را به روی کار آوردی
چشم های تو … بلوط زاران “بورصه” اند در پاییز برگ های درختانند بعد از باران تابستان و “استانبول” اند ـ در هر فصل و هر ساعت
پیچک های سبز دلم ناباورانه پاییز آمدنت را باور کرده اند و در نارنجی پیراهنش عرق زیبایی تو شدند
نهال عمر تو ای عشششققققق همیشه رعنا باد بهار حسن تو بی آفت از خزان ها باد همواره شمع وجود تو روشنایی بخش همیشه روشنیت گرم و محفل آرا باد نفففففسسسسسمممم دردت به جونم
صبح بخیرهای عاشقانه پاییزی استوری و پروفایل/ عکس نوشته
جملات سنگین پاییزی با عکس نوشته های زیبا و رمانتیک
عکس نوشته های عاشقانه پاییزی | بغض های سنگین انتظار
زیباترین اشعار و عکس نوشته های عاشقانه پاییز
The most beautiful autumn photos and love poems / charming autumn girls