کشان کشان به هرتخت
سرم ش دردست
تبت پایین آمده پدرم...
سرفه ات بند آمده دخترم؟
فرشته بود بی بال
سبز و سفید و سبکبال
نمی ماند؛می دانست به یقین
اما, همچنان سرم ش دردست
کشان کشان به هر تخت
"هدیه"
هدیه کرد زندگی را
دمید, نفس خدا را
نه خیانتی , نه خباثتی
یک تصمیم دشوار بود
برای پرستاری که:
اکسیژن را از سالخورده ای
به جوانی هدیه کرد.
"جهان-اف"
پی نوشت: روزهایی که گذشت و روزهایی که در پیش است
نخواند گفت:
روزگارظلماتی داشتیم
خواهند پرسید:
شاعران چرا خاموش بودند!
"برتولت برشت"
سرم ش دردست
تبت پایین آمده پدرم...
سرفه ات بند آمده دخترم؟
فرشته بود بی بال
سبز و سفید و سبکبال
نمی ماند؛می دانست به یقین
اما, همچنان سرم ش دردست
کشان کشان به هر تخت
"هدیه"
هدیه کرد زندگی را
دمید, نفس خدا را
نه خیانتی , نه خباثتی
یک تصمیم دشوار بود
برای پرستاری که:
اکسیژن را از سالخورده ای
به جوانی هدیه کرد.
"جهان-اف"
پی نوشت: روزهایی که گذشت و روزهایی که در پیش است
نخواند گفت:
روزگارظلماتی داشتیم
خواهند پرسید:
شاعران چرا خاموش بودند!
"برتولت برشت"