گزارش نقد و بررسی کتاب «از آزادی تا هرج ‌و مرج» در شهر کتاب


گزارش نقد و بررسی کتاب «از آزادی تا هرج ‌و مرج» در شهر کتاب

به‌تازگی کتاب «از آزادی تا هرج ‌و مرج» به همت نشر گویا منتشر شده است. این کتاب گزیده‌ و برگردان داریوش مؤدبیان از برخی داستان‌های... ادامه مطلب نوشته گزارش نقد و بررسی کتاب «از آزادی تا هرج ‌و مرج» در شهر کتاب اولین بار در پایگاه خبری شیرین طنز. پدیدار شد.

به‌تازگی کتاب «از آزادی تا هرج ‌و مرج» به همت نشر گویا منتشر شده است. این کتاب گزیده‌ و برگردان داریوش مؤدبیان از برخی داستان‌های کوتاه طنز اسلاومیر مروژک است. نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه هجدهم شهریور به نقد و بررسی این کتاب اختصاص داشت و با حضور داریوش مؤدبیان و اسدالله امرایی به صورت مجازی در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از شهر کتاب (غزاله صدر منوچهری)، اسلاومیر مروژک کاریکاتوریست، طنزپرداز، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و رمان‌نویس لهستانی است. او در ۲۹ ژوئن ۱۹۳۰ در لهستان متولد شد. در طول جنگ جهانی دوم همراه با خانواده‌اش در کراکوف زندگی کرد و پس از اتمام دبیرستان با کاریکاتور و نوشتن مقاله‌های طنز وارد عرصه‌ی روزنامه‌نگاری شد و در دوران استالینیسم روزنامه‌نگار سیاسی بود. مروژک نمایشنامه‌نویسی را در دهه‌ی۱۹۵۰ آغاز کرد. نمایشنامه‌هایش به سرعت به دیگر زبان‌ها ترجمه شد و او به چهره‌ای برجسته در ادبیات لهستان تبدیل شد. او در کنار مقاله و نمایشنامه‌،‌ همواره داستان‌های کوتاه می‌نوشت و حتی چند تجربه‌ی رمان‌نویسی کمابیش موفق داشت. مروژک داستان‌های خودش را جمع‌آوری، بازنویسی و در قالب مجموعه‌هایی منتشر کرده است. برخی از این داستان‌ها به فارسی ترجمه شده‌ است.

#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

کارهای تئاتری او در ژانر ابزورد طبقه‌بندی شده است. او به عناصر غیررئالیستی و ارجاع‌های تاریخی و سیاسی، نقیضه و تحریف متمایل بود. گفته می‌شود نمایشنامه‌های او ابزورد محض بود، پس از تیغ سانسور در امان ماند. اما باید توجه کرد که امر ابزورد در کارهای مروژک با امر ابزورد نزد نمایشنامه‌نویسان ساکن پاریس متفاوت است. در کارهای ساموئل بکت و اوژن یونسکو امر ابزورد به مسائل وجودی باز می‌گردد. اما با توجه به تجارب زیسته‌‌ی ساکنان بلوک شرق، ابزورد در آثار کسانی مانند اسلاومیر مروژک و ایوان کلیما به مسائل وجودی محدود نمی‌ماند، بلکه در سیاست نیز ریشه دارد. به‌ هر ‌روی، این نویسندگان هم جباریت فاشیسم را به چشم دیده‌اند و هم کمونیسم را از سر گذرانده‌اند.

مروژک در مقام یکی از نویسندگان طنزنویس نیمه‌ی دوم قرن بیستم، بسیاری از رویدادهای دیوانه‌وار زمانه‌ی مدرن را آشکار کرد. او به‌سبب نقیضه‌های ظریف، موقعیت‌های گروتسک و بازی‌های زبانی‌ ویژه‌اش برجسته بود. او همواره با تلفیق امکانات طنز، از نظام‌های اقتصادی و سیاسی تخطی می‌کرد و جنبه‌های جهانشمول و رویکردهای احمقانه‌ی آنها را پیش‌چشم می‌آورد.

دوگانگی ناهمساز

داریوش مؤدبیان اظهار داشت: در ایران، مروژک را ابتدا با عنوان داستان‌نویس شناختیم. در سال ۱۳۴۷ تعدادی از داستان‌های مجموعه‌ی «فیل» (۱۹۷۵) با ترجمه‌ی فخری گلستان به چاپ رسید. پس از آن، نمایشنامه‌های کوتاه او در ایران ترجمه شد. در این میان، ایرج زهری مروژک را از آلمانی ترجمه کرد، گرچه زبان فرانسه هم می‌دانست. من هم برای نخستین بار در سال ۱۳۴۸ نمایشنامه‌ی «بر پهنه‌ی دریا» را برای کاری دانشجویی و اجرایی در دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک ترجمه کردم. پس از آن، بیشتر با آثار مروژک آشنا شدم. در سال ۵۰-۵۱ مروژک به دعوت جشن هنر شیراز به ایران آمد و در تهران و شیراز جلساتی داشت که جوانان بسیار به آن راغب بودند. در آن دوره، در بعضی از نشریات داستان‌هایی از او به چاپ رسیده بود. من هم به تئاتر علاقه‌مند بودم و در کتاب مارتین اسلین با موضوع تئاتر ابزورد درباره‌ی مروژک و آثار سال‌هایی ۷۰-۱۹۶۰ او خوانده بودم. پس، این جلسات برایم بسیار جذاب بود. پس از آن، نمایشنامه‌هایی از جمله «سفارتخانه»، «مهاجران»، «قرارداد»، «جشن»، «آهو» را ترجمه و در مجموعه‌ی طنزآوران جهان نمایش چاپ کردم.

او بیان داشت: مروژک در روستایی نزدیک شهر کراکوف، بزرگ‌ترین شهر لهستان بعد از ورشو، به دنیا آمد. در نوجوانی به همراه خانواده به کراکوف مهاجرت کردند. او دبیرستان را در کراکوف گذراند و مدتی معماری و نقاشی و طراحی را دنبال کرد. سپس، طراحی کاریکاتور و نوشتن را در مجله‌های فکاهی و روزنامه‌ها آغاز کرد. در ۱۹۵۷ مجموعه داستان‌های خود را با عنوان «فیل» منتشر کرد. نخستین نمایشنامه‌ی خودش، «پلیس»، را در سال ۱۹۵۸ نوشت که هم‌زمان در اروپا ترجمه شد و برای او شهرتی رقم زد. نمایشنامه‌‌های بعدی او را در مقام نمایشنامه‌نویس نیز به اهالی تئاتر شناساند. مروژک از ۱۹۶۰ به بعد رمان‌نویسی هم کرد و در این عرصه نیز کمابیش موفق بود. اما موفقیت عمده‌ی او در داستان‌های کوتاه و نیمه‌بلند بود. سه مجموعه‌ی بسیار معروف او عبارت‌اند از: «فیل»، «قلمدان‌ها» که شامل مجموعه داستان‌های او از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۲ است، «موش در کمد» که شامل شش داستان کوتاه و داستان‌های بلند است.

او ادامه داد: مروژک پیش از ۱۹۶۴ به ایتالیا مهاجرت می‌کند. با ورود ارتش سرخ و ارتش پیمان ورشو به چکسلواکی عده‌ای از روشنفکران بیانیه‌ای می‌دهند که یکی از امضاکنندگان آن مروژک است. این برگشت به کشور را برای او مشکل می‌کند. پس، مهاجرت می‌کند و تابعیت کشور فرانسه را می‌پذیرد. بعد از فوت همسر و ازدواج مجدد به مکزیک سفر می‌کند و در سال ۱۹۹۹ دچار بیماری می‌شود و سکته‌ی مغزی می‌کند و مدت‌ها در بیمارستان بستری می‌شود. به گفته‌ی خودش، ابتدا گفتار خود را از دست داده و کار برایش سخت بوده است. در این بین، در بلوک شرق هم اتفاقاتی افتاده و حالا در لهستان پذیرای اویند. بنابراین، در دوره‌ی رخوت و بیماری به کشورش برمی‌گردد و به آثار گذشته‌ی خود رجوع می‌کند و آنها را بازنویسی و برای ترجمه‌ی مجدد آماده می‌کند.

مؤدبیان توضیح داد: آثار مروژک عمدتاً در فرانسه ترجمه می‌شد و وقتی در فرانسه بود، خودش گروه مترجمان را سرپرستی می‌کرد. در این دوران، انتشارات سوئیسی سیاه‌روی‌سفید در فرانسه مجموعه‌ای از داستان‌های بسیار کوتاه چاپ‌نشده یا چاپ‌شده‌ی مروژک در نشریات گمنام را با عنوان «مروژک کوچولو» منتشر می‌کند. مروژک برای هر یک از این داستان‌های کوتاه به غیر از عنوان یک کلیدواژه‌ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی مثل زندگی، لیبرالیسم، آزادی، انتخاب می‌کند و آنها را به ترتیب الفبایی مرتب می‌کند. خود مروژک می‌گوید، این واژه‌ها و تعابیر مصرف روزانه دارند و ما هر روز آنها را به کار می‌بریم.

این مترجم در پایان گفت: من مجموعه‌ی «از آزادی تا هرج‌ و ‌مرج» را با ترجمه‌ی داستان‌های «مروژک کوچولو» شروع کردم و در ادامه «فیل»، «قلمدان‌ها» و داستان «موش در کمد» را ترجمه کردم و این‌گونه ۶۴ داستان گردآمد. برای بقیه‌ی داستان‌ها نیز براساس مفهوم و اطلاعاتی که از مروژک داشتم، یک کلیدواژه انتخاب کردم و مجموعه را براساس الفبای فارسی چیدم. با توجه به ترتیب حاضر، من عنوان «از آزادی تا هرج‌ و مرج» را برای این مجموعه انتخاب کردم تا دوگانگی موجود در این اثر را هم نشان بدهد. داستان‌های مروژک عموماً نمایشی‌ و موقعیتی است. او موقعیتی بسیار بدیع را انتخاب می‌کند که بر محور دو پدیده‌ی ناهمساز پیش می‌رود. این پدیده عموماً خواب و بیداری، رویا و واقعیت است. این دوگانگی ناهمساز یا پارادوکسی در تمام آثار او وجود دارد که در داستان‌هایش به بهترین شکلی نمایان است. من این تم را نیز در انتخاب داستان‌های این مجموعه در نظر داشتم.

#gallery-2 { margin: auto; } #gallery-2 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-2 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-2 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

گردن زدن مسگر

اسدالله امرایی اظهار داشت: اولین بار با ترجمه‌های ایرج زهری و فخری گلستان به ترتیب با نمایشنامه‌ها و داستان‌های اسلاومیر مروژک آشنا شدم. زهری شناخت خیلی‌خوبی از مروژک داشت و آن روزها آثار مروژک روی بورس بود. گرچه مطابق معمول آن نظامات در کشور خودش نویسنده‌ی چندان محبوبی نبود. مجموعه‌ی «فیل» هم کامل ترجمه نشده بود. من وقتی سر از تخم درآوردم، بعضی از این داستان‌ها را خواندم و داستان «محاکمه» را ترجمه کردم. چند داستان دیگر در آن زمان قابل ارائه نبود و هنوز نیست. زمانی‌که دیدم نشر گویا کتاب‌های طنزآوران نمایش را چاپ می‌کند، امیدوار بودم که ترجمه‌ی داستان‌های مروژک را هم در نظر داشته باشد و این‌طور شد. مؤدبیان از نویسنده شناخت خوبی داشت و آن را به خواننده‌ی ایرانی منتقل کرد.

او تأکید کرد: غیر از دانش ترجمه، دانستن زبان و تسلط به زبان مقصد، ویژگی‌هایی مترجم را شاخص می‌کند. در این مجموعه نشانه‌های شاخص بودن مترجم دیده می‌شود. اولین چیزی که خودش را نشان می‌دهد، انتخاب عنوان است. مترجم کتابی با ترتیب الفبایی در دست داشته است و باید آن را به فارسی ترجمه می‌کرده است. مترجم کارکشته ترتیب الفبایی فارسی را اجرا می‌کند. این در حالی است که مترجم جوان شاید کار انجام شده را مبنای کار قرار دهد. مؤدبیان جهان نویسنده را می‌شناسد، نمایشنامه‌نویس و کارگردان است و چم‌و‌خم نمایش را می‌شناسد. افزون‌براین، در داستان‌ها بوی ترجمه حس نکردم. انگار نویسنده هم‌زبان من بوده است. این مرا به یاد کسانی انداخت که بنایشان بر این است که اثر بوی ترجمه ندهد.

او بیان داشت: یکی از شاخص‌ترین داستان‌های این مجموعه داستان مردی است که به کمیته‌ی نوبل نامه می‌نویسد. طنز سیاه و تلخ این اثر خواننده را می‌گیرد. در داستان «پرورش» که مترجم کلیدواژه‌ی خطا و مجازات را برای آن انتخاب کرده است، اگر چشم ببندید، می‌توانید صحنه را تصور کنید. انگار نویسنده شرح صحنه یا دستور صحنه می‌دهد. حتی انگار شعر می‌خوانید. زبان این ترجمه بسیار سلیس است. واژه‌های رایج و روزمره در متن به‌کار رفته است و مترجم زبان طنز نویسنده را خیلی‌خوب منتقل کرده است. وقتی مؤدبیان، جهان مروژک و زبان طنز را می‌شناسد، دیگر می‌داند که یک‌جا باید گنده‌بک به‌کار ببرد و یک‌جا گردن‌کلفت و یک‌جا شکم‌گنده. جایی باید کله‌خراب بگذارد و جایی ابله و جایی احمق. این واژه‌ها ممکن است از نظر بار معنایی تقریباً همسان باشند، اما در کنار شخصیت‌ها معنا پیدا می‌کنند.

امرایی توضیح داد: در داستان «آزادی» با تعریف دیگری از آزادی رو‌به‌رو می‌شویم. مروژک می‌گوید که در کار آفرینش خداوند شش روز کار کرد و روز هفتم استراحت. انسان که انسان است و در مقام خودش خداوند نیست، پس خیلی زود خسته می‌شود. به خاطر همین انسان مقرر کرد که روز پنج‌شنبه هم به روز استراحت اضافه شود تا آزاد باشد. این تصمیم با مخالفت صریح پیشگاه خداوندی روبه‌رو نشد… در اینجا، هنر مترجم این است که روز هفتم را جمعه گرفته است. این شکل ترجمه کاملاً به زبان مخاطب می‌نشیند. او در ادامه نتیجه می‌گیرد که هفت روز بودن هفته آزادی او را محدود می‌کند. برای همین تلگرامی به خدا می‌نویسد تا زودتر روز هشتم ابداع شود. وقتی پاسخی نمی‌گیرد، در عوض چوبی بر می‌دارد و همسایه‌اش را کتک می‌زند. نویسنده اینجا از تکنیک مجاز مرسل استفاده کرده است و به‌جای اینکه عامل اصلی را پیدا کند، به سراغ کسی می‌رود که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد. مثل اینکه می‌گوییم، گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری. مکان و زمان این دو به هم ربطی ندارد، ولی بالاخره یکی باید برای آزادی مجازات شود و چه کسی بهتر از همسایه.

او در پایان درباره‌ی داستان «خودخواهی» گفت: مروژک در این داستان مشایعت‌کنندگان درگذشته‌ای را به تصویر می‌کشد که منتظرند گور بسته شود تا کلاه خود را برسر بگذارند و بروند. او گور را با سر اینان موازی می‌گیرد و می‌کوشد بین اینها توازنی برقرار کند. مشابه این صحنه در داستان همینگوی هست، آنجاکه گارسیا مرای گاوباز در بیمارستان رو به موت است و تمام روزنامه‌ها صفحه‌ی مرگ او را آماده کرده‌اند تا اولین روزنامه‌ای باشند که این خبر را منتشر می‌کند. و وقتی این گاوباز بزرگ می‌میرد، گاوبازها نفس راحتی می‌کشند، چون مرا در میدان کارهایی می‌کرد که آنها از انجام آن عاجز بودند و به‌نوعی کار آنها را کساد کرده بود. این فضا جهان‌شمول است. همین رفتارها را در سطح جامعه‌ی خودمان هم می‌بینیم، وقتی کسی در بستر بیماری است، همه به شکلی می‌خواهند اولین کسی باشند که خبر سلامت یا فوت او را می‌دهد. نوعی نگاه کرکس‌وار وجود دارد. انگار منتظرند کسی بمیرد و غوغایی بکنند. من نمی‌توانم نیت‌خوانی کنم و بگویم مترجم در انتخاب «خودخواهی» جامعه‌ی خودمان را در نظر داشته است. اما می‌توانم بگویم که مانند نویسنده این مساله را جهان‌شمول دیده است.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سرگرمی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا