درد و دل جانسوز حضرت زینب(س) در بازگشت به مسجد پیامبر(ص) و دادن یادگاری حضرت عباس(ع) به مادرش


درد و دل جانسوز حضرت زینب(س) در بازگشت به مسجد پیامبر(ص) و دادن یادگاری حضرت عباس(ع) به مادرش

شفقنا-روایت شده است :هنگامی که حضرت زینب (س ) و همراهان در روز اربعین به کربلا آمدند ، زینب (س ) در کنار قبر برادر ، درد دلها کرد و گفتار جانسوزی گفت ؛ از جمله به یاد رقیه (س ) افتاد و زبان حالش این بود : ((برادر جان ! همه کودکانی را که به من سپرده بودی ، […]

درد و دل جانسوز حضرت زینب(س) در بازگشت به مسجد پیامبر(ص) و دادن یادگاری حضرت عباس(ع) به مادرشدرد و دل جانسوز حضرت زینب(س) در بازگشت به مسجد پیامبر(ص) و دادن یادگاری حضرت عباس(ع) به مادرشاثر استاد علی بحرینی

شفقنا-روایت شده است :هنگامی که حضرت زینب (س ) و همراهان در روز اربعین به کربلا آمدند ، زینب (س ) در کنار قبر برادر ، درد دلها کرد و گفتار جانسوزی گفت ؛ از جمله به یاد رقیه (س ) افتاد و زبان حالش این بود :

((برادر جان ! همه کودکانی را که به من سپرده بودی ، به همراه خود آوردم ، مگر رقیه ات را که او را در شهر شام با دل غمبار به خاک سپرده ام ! ))

زنان مدینه

چون به نزدیکی مدینه رسیدند محمل ها را فرود آورده ، شتران را یک سو خوابانیده و خود مشغول نوحه سرایی بشدند و اسباب شهدا را پیش روی خود پهن نمودند . ناگاه غلغله اهل مدینه بر پا شد و زنان مهاجر و انصار نمایان شدند . حضرت سجاد (ع ) بفرمود تا آنها را استقبال نمودند .

چون چشم زنان مدینه به آن سیاه پوشان افتاد . هنگامه محشر نمودار شد .

شتابان روی به خیمه ها نمودند . چون اهل حرم را بدان حال نگریستند ،

که جز حضرت سجاد (ع ) از رجال مراجعت ننموده ، سخت بگریستند . گروهی با حضرت زینب (س ) ، جماعتی دور ام کلثوم ؛ هر چند نفر مشغول به یکی از اهل حزم شدند و از حضرت زینب (س ) چگونگی حالات را جویا شدند .

زینب (س ) فرمود : ((به چه زبان شرح دهم که قدرت بیان ندارم ، بلکه از زندگانی خود بیزارم . ای زنان قریش و ای دختران بنی هاشم ! چیزی می شنوید و حکایتی به گوش می سپارید . اگر

شرح حال شهدا و اسرا را باز گویم ، در مورد ملامتم چگونه زنده باشم ؟ )

خبر شهادت حسین به پیامبر (ص )

راوی می گوید : هنگامی که حضرت زینب (ع ) به در مسجد پیامبر(ص ) رسید ، چارچوب در را گرفت و فریاد زد : ((یا جداه ! انی ناعیه الیک اخی الحسین و هی مع ذلک لا تجف لها عبره و لا تفتر من البکاء و النحیب . و کلما نظرت الی علی بن الحسین (ع ) تجدد حزنها و زاد و جدها)) .

ای جد من ! خبر شهادت برادرم حسین (ع ) را برای تو آورده ام . راوی گوید : هرگز اشک از چشمان حضرت زینب (س ) نمی ایستاد و گریه و ناله اش کم نمی شد و هرگاه حضرت علی بن الحسین (ع ) را می دید داغش تازه و غم او افزون می گشت .

شیون هنگام ورود به مدینه

در روایت دیگر آمده : حضرت زینب (س ) در میان کاروان ، به خواهران و کودکان سفر کرده ، رو کرد و فرمود : ((از هودجها پیاده شوید که اینک روضه منوره جدم رسول خدا (ص ) نمایان است . ))

آن گاه آهی کشید که نزدیک بود روح از بدنش خارج گردد . جمعیت بسیار از هر سو هجوم آوردند ، زینب (س ) با ذکر وقایع جانسوز کربلا ، می گریست و همه حاضران صدا به گریه بلند کردند به طوری که گویا قیامت بر پا شده است .

زینب (س ) خطاب به براردش حسین (ع ) می گفت : ((برادرم حسین جان ! (اشاره به قبرها) جدت و مادرت و برادرت و بستگانت هستند که در انتظار قدوم تو به سر می برند ،

ای نور چشمم ، تو شهید شدی و اندوه طولانی برای ما به ارث گذاشتی ، ای کاش مرده و فراموش شده بودم و ذکری از من نبود . ))

سپس زینب (س ) خطاب به شهر مدینه کرد و فرمود : ((ای مدینه ! جدم کجا رفت آن روزی که همراه مردان و جوانان ، با شادی از تو بیرون رفتیم ؟ ولی امروز با اندوه و حزن و با بار سنگین حوادث تلخ و پر از رنج ، بر تو وارد شدیم ، مردان و پسران ما از ما جدا شدند پراکنده شدیم ، ))

سپس کنار قبر رسول خدا (ص ) آمد و گفت : ((ای جد بزرگوار ای رسول خدا ! من خبر در گذشت برادرم حسین را برای تو آورده ام . ))

ملاقات ام البنین با زینب (س )

روایت شده : وقتی که اهل بیت (ع ) وارد مدینه شدند ، ام البنین مادر حضرت عباس (ع ) در کنار قبر رسول خدا (ص ) با زینب (س ) ملاقات کرد .

ام البنین گفت : ((ای دختر امیرمؤ منان ! از پسرانم چه خبر ؟ ))

زینب : همه کشته شدند .

ام البنین : جان همه به فدای حسین ! بگو از حسین چه خبر ؟

زینب : حسین را با لب تشنه کشتند .

ام البنین تا این سخن را شنید ، دستهای خود را بر سرش زد و با صدای بلند و گریان می گفت : ای وای حسین جان .

زینب : ای ام البنین ! از پسرت عباس یادگاری آورده ام .

ام البنین گفت : آن چیست ؟ زینب (س ) سپر خون آلود

عباس (ع ) را از زیر چادر بیرون آورد . ام البنین تا آن را دید ، چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند ، از شدت ناراحتی بی هوش شده و به زمین افتاد

یاد جانسوز زینب (س ) در مدینه از رقیه

روایت شده است که وقتی حضرت زینب (س ) با همراهان به مدینه بازگشتند زنهای مدینه برای عرض تسلیت ، به حضور زینب (س ) آمدند آن حضرت حوادث جانسوز کربلا و کوفه و شام را برای آنها بیان می کرد و آنها گریه می کردند ، تا اینکه به یاد حضرت رقیه (س ) افتاد و فرمود : ((اما مصیبت وفات رقیه در خرابه شام ، کمرم را خم کرد و مویم را سفید نمود . ))

زنها وقتی این سخن را شنیدند ، صدایشان با شور و ناله به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنجهای جانگداز رقیه (س ) بسیار گریستند .

سوگواری کنار قبر مادرش زهرا(س )

روایت شده است که حضرت زینب (س ) و همراهان ، کنار قبر مادرشان زهرا(س ) (یعنی حدود و سمت قبر آن حضرت ) رفتند . در آن جا نیز شیون به پا شد ، زنان و مردان مدینه ، آن چنان می گریستند که گویی محشر شده است .

زینب (س ) که قافله سالار عزاداران بود ، آن قدر ((مادر ، مادر)) کرد تا بی هوش به زمین افتاد . وقتی به هوش آمد صدا زد : ((مادرم ! آن قدر تازیانه به بدنم زدند که بدنم مجروح شد)) . سپس عرض کرد : ((پیراهن حسین را برای تو سوغاتی آورده ام )) . (طبق نقل سید بن طاووس در لهوف ، در آن پیراهن صد و چند سوراخ و بریدگی از آثار تیرها و نیزه ها و شمشیرها بود) .

زینب (س ) به مردم مدینه رو کرد و فرمود :((در کربلا نبودید تا بنگرید که برادرم را چگونه کشتند ، این سوراخها که در این پیراهن می بینید ، جای تیرها و شمشیرها و نیزه های دشمن است . ))

انتخاب وویراست شفقنا از کتاب دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حضرت ام البنینحضرت زینب(س)
Twitter
Linkedin
LINE
گفت‌وگوی وزیر خارجه عراق و سفیر آمریکا درباره تقویت سازوکارهای همکاری دوجانبه

پاسخ به این نظر انصراف از پاسخ

Please enter your comment!
Please enter your name here
You have entered an incorrect email address!

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

نشر مطالب با ذکر نام پایگاه خبری شفقنا بلامانع است. شفقنا مسئولیت مطالب از سایر منابع را عهده دار نمی باشد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اسم سحر قریشی در روزنامه صداوسیما سانسور شد