سوز دل


سوز دل

سوز دل حسین و اهل خیام آتشی انداخت به دلها تمام هرکه شنیده غم او سوخته عشق و غمش را به دلش دوخته عالمیان از غم او در غمند جیره خور مهر حسین عالمند چون به ره عشق خدا چشم گفت ترک سرو جان و دل وشاعر:امیر حسین حیدرخواه

سوز دل حسین و اهل خیام
آتشی انداخت به دلها تمام
هرکه شنیده غم او سوخته
عشق و غمش را به دلش دوخته
عالمیان از غم او در غمند
جیره خور مهر حسین عالمند
چون به ره عشق خدا چشم گفت
ترک سرو جان و دل و دست گفت
گفت که راضی به قضای توام
هر چه شود جان به رضای توام
آمدام ماریه تا جان دهم
بهر رضای تو عزیزان دهم
آمدام بر سر پیمان خویش
عهد بجا آورم از جان خویش
آمدام چون که تو میخواستی
ذبح مرا در ره این راستی
آمدام تا که دهم اصغرم
قاسم خونین بدن و اکبرم
چهریه عباس به خون غرق شد
کشتیه لب تشنه لب نهر شد
خیمیه آل نبی را سوختند
آتشی از کینه برافروختند
آب،که شد مهرییه مادرم
کشته شد عباس به راه حرم
آتش عشقت همه را سوخته
حرمله دستم به گلو دوخته
حلق و گلو خشک شد از تشنگی
تشنیه روی تو، نه از تشنگی
کی تو مرا کام دهی کامران
کام تو ارزد به تمام جهان
گر بدنم را به زمین ساختند
با صم اسبان به تنم تاختند
گر چه که دستم به گلو دوختند
قلب مرا از ته دل سوختند
باز دلم در عقب عشق توست
تشنگی جان همه در عشق توست
عشق خدا بین که چها میکند
کشتیه در کرب و بلا میکند

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


خصوصی های بازیگر آقای قاضی که نمی دانستید + عکس خانوادگی و بیوگرافی بهزاد خلج